پارت ۱
وقتشه که دیگه به تهیونگ زنگ بزنی یا واقعیت رو باید بگی یای داستان براش ببافی
ا/ت:نمیدونم بهش بگم از تو حاملم
نمیشه .... اون قطعا دلش نمیخواست با من رابطه داشته باشه فقط اون شب هردومون مست بودیم و خب اون حالش تو خودش نبود
نمی دونم چیکار کنم؟
اومم بهتره بگم خب من از دوست پسرم حامله شدم والان منو ترک کرده
نه نه نمیشه رئیس بهم خیلی نزدیک اون میدونست من دوست پسر ندارم
تهیونگ رئیس مهربون تو بود
البته فقط تو...
خب میدونی داستان از این قراره
فقط رییست بود
اما یک سال که گذشت دوستای خوبی برا هم شدین الان چهار ساله که دوست و رئیسی به نام کیم تهیونگ داری
تلفنتو برداشتی و شماره تهیونگ رو گرفتی
ا/ت:نمیدونم بهش بگم از تو حاملم
نمیشه .... اون قطعا دلش نمیخواست با من رابطه داشته باشه فقط اون شب هردومون مست بودیم و خب اون حالش تو خودش نبود
نمی دونم چیکار کنم؟
اومم بهتره بگم خب من از دوست پسرم حامله شدم والان منو ترک کرده
نه نه نمیشه رئیس بهم خیلی نزدیک اون میدونست من دوست پسر ندارم
تهیونگ رئیس مهربون تو بود
البته فقط تو...
خب میدونی داستان از این قراره
فقط رییست بود
اما یک سال که گذشت دوستای خوبی برا هم شدین الان چهار ساله که دوست و رئیسی به نام کیم تهیونگ داری
تلفنتو برداشتی و شماره تهیونگ رو گرفتی
۸.۸k
۱۲ شهریور ۱۴۰۰
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.