رمان
💜عشق دو طرفه💜
《پارت ۸》
نیکا: واقعا
متین: اره ولی عجی دست سنیگینی ببین صورتم کبود شد
نیکا : ببخشید خب میخواستی از اول بگی
متین: اوکی بابا😂😂
نیکا: داشتم با متین حرف میزدم که گوشیم زنگ خورد دیدم ناشناس متین گفت بدع من جواب میدم
نیکا: اوکی بگیر
متین: الو سلام
یارو: سلام شما
متین: تو زنگ زدی از من میپرسی من کیم😐
یارو: من به نیکا عشقم زنگ زدم
نیکا: چیمیگه متین
متین: میگه من به نیکا عشقم زنگ زدم نیکا این کیههه😡
نیکا: نمیشناسمش خب
متین: کی گفته نیکا عشقت
یارو: کار دارم بعدا زنگ میزنم ......
متین: خودتی عن ....
نیکا: متین ول کن
متین: اوکی گوشی و قطع کردم گفتم نیکا کی بود
نیکا: نمیشناختم
متین: مطمئن باشم
نیکا: اوهوم
متین: اوک
نیکا: رسیدیدیم خونه پیاده شدیم متین ماشین و پارک کرد رفتیم تو
متین: رفتیم تو که یک دفع گفت : چه عجب رسیدین
من و نیکا:😂😂
نیکا: سلام خاله جون❤️❤️
مامان متین: سلام خاله خوبی دخترم
نیکا: مرسی چقدر دلم تنگ شده بود برات
متین: ۳ روز فقط هم و ندیدید
مامان نیکا: .....
ادامه دارد.....
《پارت ۸》
نیکا: واقعا
متین: اره ولی عجی دست سنیگینی ببین صورتم کبود شد
نیکا : ببخشید خب میخواستی از اول بگی
متین: اوکی بابا😂😂
نیکا: داشتم با متین حرف میزدم که گوشیم زنگ خورد دیدم ناشناس متین گفت بدع من جواب میدم
نیکا: اوکی بگیر
متین: الو سلام
یارو: سلام شما
متین: تو زنگ زدی از من میپرسی من کیم😐
یارو: من به نیکا عشقم زنگ زدم
نیکا: چیمیگه متین
متین: میگه من به نیکا عشقم زنگ زدم نیکا این کیههه😡
نیکا: نمیشناسمش خب
متین: کی گفته نیکا عشقت
یارو: کار دارم بعدا زنگ میزنم ......
متین: خودتی عن ....
نیکا: متین ول کن
متین: اوکی گوشی و قطع کردم گفتم نیکا کی بود
نیکا: نمیشناختم
متین: مطمئن باشم
نیکا: اوهوم
متین: اوک
نیکا: رسیدیدیم خونه پیاده شدیم متین ماشین و پارک کرد رفتیم تو
متین: رفتیم تو که یک دفع گفت : چه عجب رسیدین
من و نیکا:😂😂
نیکا: سلام خاله جون❤️❤️
مامان متین: سلام خاله خوبی دخترم
نیکا: مرسی چقدر دلم تنگ شده بود برات
متین: ۳ روز فقط هم و ندیدید
مامان نیکا: .....
ادامه دارد.....
۱۰۳.۴k
۱۷ آبان ۱۴۰۰
دیدگاه ها (۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.