پارت ۴
همینجوری داشتم به ته نگاه میکردم که الیکا کشیدم تو آب
ات: یاااا(داد) خیس شدمااا
الیکا: دقیقن میخواستم خیست کنم(خنده)
ات: واستا ببینم
و دنبال هم میکردن تهیونگ هم داشت به ات نگاه میکرد
ویو ات
متوجه نگاه ته رو خودم شدم ولی با اینکه خجالت کشیدم هیچ عکس العملی نشون ندادم بعد رفتیم سمت ویلا
کوک: ولی ات چه سرعتی داری
ات: مرسی
تهیونگ: اگه بهتر میگرفتیش بهتر بودا
ات: ج..جدی ب..ب..باشع بعد آن اینکارو میکنم
تهیونگ : اهوم افرین دختر خوب (موهاشو ناز کرد)
ات: بچه داشت سکته رو میزد
و رفتن ویلا خودشون
ویو ات
نصف شب بود که خوابم نمیبرد و رفتم تو بالکن به نرده تکیه دادمو به ماه نگاه کردم
تهیونگ: توهم خوابت نمیبرد
ات: یا ابلفضل (بالکن بغلی تهیونگ بود)
تهیونگ: ترسوندمت
ات: ....ن..نه
تهیونگ: از من بدت میاد
ات: نه چرا میپرسی
تهیونگ: پس چرا همش ازم فاصله میگیری
ات: خ..خبب
تهیونگ: دیدی
ات: یاااا اینجوری نیستت
تهیونگ: چرا هست
ات: نیست
تهیونگ: هست
ات: آقا من دوست دارم چرا نمیفهمییی (تو دلش: شتت صوتی دادم)
تهیونگ: وا...واقعن
ات از خجالت سری رفت تو
تهیونگ یه نیش خند زدو بعد رفت تو
ات: یاااا(داد) خیس شدمااا
الیکا: دقیقن میخواستم خیست کنم(خنده)
ات: واستا ببینم
و دنبال هم میکردن تهیونگ هم داشت به ات نگاه میکرد
ویو ات
متوجه نگاه ته رو خودم شدم ولی با اینکه خجالت کشیدم هیچ عکس العملی نشون ندادم بعد رفتیم سمت ویلا
کوک: ولی ات چه سرعتی داری
ات: مرسی
تهیونگ: اگه بهتر میگرفتیش بهتر بودا
ات: ج..جدی ب..ب..باشع بعد آن اینکارو میکنم
تهیونگ : اهوم افرین دختر خوب (موهاشو ناز کرد)
ات: بچه داشت سکته رو میزد
و رفتن ویلا خودشون
ویو ات
نصف شب بود که خوابم نمیبرد و رفتم تو بالکن به نرده تکیه دادمو به ماه نگاه کردم
تهیونگ: توهم خوابت نمیبرد
ات: یا ابلفضل (بالکن بغلی تهیونگ بود)
تهیونگ: ترسوندمت
ات: ....ن..نه
تهیونگ: از من بدت میاد
ات: نه چرا میپرسی
تهیونگ: پس چرا همش ازم فاصله میگیری
ات: خ..خبب
تهیونگ: دیدی
ات: یاااا اینجوری نیستت
تهیونگ: چرا هست
ات: نیست
تهیونگ: هست
ات: آقا من دوست دارم چرا نمیفهمییی (تو دلش: شتت صوتی دادم)
تهیونگ: وا...واقعن
ات از خجالت سری رفت تو
تهیونگ یه نیش خند زدو بعد رفت تو
۹۹۴
۱۳ آذر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.