𝗺𝘆 𝗰𝗿𝘂𝗲𝗹 𝗺𝗮𝘀𝘁𝗲𝗿
#𝗺𝘆_𝗰𝗿𝘂𝗲𝗹_𝗺𝗮𝘀𝘁𝗲𝗿
𝗽𝗮𝗿𝘁 2
ات:راست میگین(ضایع شد)
+😐😐😐
ات:........
+😐😐😐😐😐
ات:رئیس چیزی شده اینجوری نگام میکنین؟!
+نمیخوای بری؟
ات:کجا؟
+سر قبر من🗿😐
ات:نفهمیدم منظورتونو!
+ای دختره خنگ برو سرکارت دیگههه(حرصی)
ات:اها بله بله چشم الان میرم...
(از دفتر امد بیرون)
ات:وایییی من چرا اینقدر خنگ شدممممم
جولی:چیشده باز چرا داد و فریاد میکنی😂(جولی یکی از رفیقای صمیمی ات هست)
ات:هیچی دوباره موتور خنگیم روشن شد
جولی:😂😂😂از دست تو دختر حالا بیا بریم سفارش بگیریم که دست تنها نمیتونم
ات:وایییییییییی شما کشتین منو با این سفارش سفارش باشه بابا بریم
جولی:فقط ات یچیزی
ات:هوم؟
تو میری از اون میز سفارش بگیری یه مشتری داره صدام میکنه
ات:اوکی برو......همین که سرمو برگردونم فهمیدم باید از اون باند مافیا سفارش بگیرم من چه غلطی کردمممممم.....مجبور شدم با اون یذره شجاعتی که داشتم برم سفارش بگیرم ازشون
(رفت سمت میزشون)
ات:سلام خیلی خوش امدین چی میل دارین؟
تهیونگ:(بلاخره تهیونگ امد🥰)داشتم با بچه ها حرف میزدم که یهو یه گارسون امد پیشمون گفت چی میخوریم....اصلا نمیتونستم ازش چشم بردار شبیه دیونه ها رفتار میکردم که...
ات:آقا...آقا.......آقا
تهیونگ:ها ها بله(افکار بچه پاره شد)
ات:چی میل دارین؟
تهیونگ:من؟
ات:بله شما بقیه سفارش دادن فقط شما موندین
تهیونگ:اها.....خب راستش من ترو میخوام
ات:بله؟ (تعجب فراوان😂)
تهیونگ:شوخی کردم من یه قهوه تلخ با کیک شکلاتی میخوام
ات:بله تا چند دقیقه دیگه آماده میشه
𝗽𝗮𝗿𝘁 2
ات:راست میگین(ضایع شد)
+😐😐😐
ات:........
+😐😐😐😐😐
ات:رئیس چیزی شده اینجوری نگام میکنین؟!
+نمیخوای بری؟
ات:کجا؟
+سر قبر من🗿😐
ات:نفهمیدم منظورتونو!
+ای دختره خنگ برو سرکارت دیگههه(حرصی)
ات:اها بله بله چشم الان میرم...
(از دفتر امد بیرون)
ات:وایییی من چرا اینقدر خنگ شدممممم
جولی:چیشده باز چرا داد و فریاد میکنی😂(جولی یکی از رفیقای صمیمی ات هست)
ات:هیچی دوباره موتور خنگیم روشن شد
جولی:😂😂😂از دست تو دختر حالا بیا بریم سفارش بگیریم که دست تنها نمیتونم
ات:وایییییییییی شما کشتین منو با این سفارش سفارش باشه بابا بریم
جولی:فقط ات یچیزی
ات:هوم؟
تو میری از اون میز سفارش بگیری یه مشتری داره صدام میکنه
ات:اوکی برو......همین که سرمو برگردونم فهمیدم باید از اون باند مافیا سفارش بگیرم من چه غلطی کردمممممم.....مجبور شدم با اون یذره شجاعتی که داشتم برم سفارش بگیرم ازشون
(رفت سمت میزشون)
ات:سلام خیلی خوش امدین چی میل دارین؟
تهیونگ:(بلاخره تهیونگ امد🥰)داشتم با بچه ها حرف میزدم که یهو یه گارسون امد پیشمون گفت چی میخوریم....اصلا نمیتونستم ازش چشم بردار شبیه دیونه ها رفتار میکردم که...
ات:آقا...آقا.......آقا
تهیونگ:ها ها بله(افکار بچه پاره شد)
ات:چی میل دارین؟
تهیونگ:من؟
ات:بله شما بقیه سفارش دادن فقط شما موندین
تهیونگ:اها.....خب راستش من ترو میخوام
ات:بله؟ (تعجب فراوان😂)
تهیونگ:شوخی کردم من یه قهوه تلخ با کیک شکلاتی میخوام
ات:بله تا چند دقیقه دیگه آماده میشه
۶۸۹
۳۱ شهریور ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۹)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.