تکپارتی(درخواستی)P1
#تک_پارتی #تکپارتی
#درخواستی
#لینو
&وقتی خواب بد راجبش دیدی و..
علامت ا.ت÷ علامت لینو=
ویو ا.ت؛
با عرق و اضطراب زیاد که دلیلش خوابی که چند لحظه پیش داشتی میدیدی بود از خواب پریدی و با همان حالت سرتو به چند چهت مختلف چرخوندی تا لینو رو بیابی ولی نبود..که نبود!
با بغض که حالا به گریه هم تبدیل شده بود پتو رو کنار زده و سعی کردی که از تخت بلند بشی..تو اولین تلاش شکست خورده و به تخت افتادی ولی بلافاصله تو دومین تلاش تونستی بلند شی ولی بدنت همچنان داشت عرق میکرد و میلرزید!
به سمت سرویس بهداشتی رفته و درو محکم باز کردی..
با دیدن مردت که جلو آینه داشت موهاشو خشک میکرد چند لحظه ای خوابت مثل فیلم جلو چشات اکران شد..
به خاطر صدای آروم سشوار لینو متوجه تو نشده بود ولی تو با یادآوری خواب لعنتی ولی از یه لحاظ خوب که لینو سالم و سالم بود تعادلتو از دست داده و رو زانو هات افتادی و سعی کردی نفساتو که منظم نبودو منظم کنی..
این وضع تا لحظه ای ادامه یابید که لینو انعکاس تورو تو آینه دید و زود به طرفت برگشت..
با دیدن وضعت وحشت زده سشوارو خاموش کرد و به طرفت امدو رو زانو هاش نشست و دستای یخ زده و عرق کردتو گرفت..
نگران و ترسیده به چشای خیست زل زد و ادامه داد..
=ا.ت چه اتفاقی افتاده؟بگو..چی شده چرا گریه میکنی بیب؟!
÷لی..نو..
=جانم..*دستاشو قفل صورتت کرد و نوازش وار اشکاتو پاکید*جایت درد میکنه؟بریم بیمارستان؟بگو..واضع بگو ببینم چت شده؟
چشای خیستو به چشای نگران مرد روبه روت دوخته و ادامه دادی..
÷کابوس..هقق دیدم هقق تو مر..ده هقق بودی!
با حرفت نفس راحتی کشید و همینطور که نوازش دستشو به موهات میبرد لب زد
=من که زنده ام پرنسسم! اون یه کابوس بود وسلام..من اینجام:)
بعد اتمام حرفش بدن لرزونتو به بدنش چسبوند و دستاشو دور کمرت حصار کرد..
زود دست به کار شده و تو هم دستاتو دور گردن مردت حلقه زدی و برای راحت کردن موقعیتتون رو پاهای لینو نشستی..
#درخواستی
#لینو
&وقتی خواب بد راجبش دیدی و..
علامت ا.ت÷ علامت لینو=
ویو ا.ت؛
با عرق و اضطراب زیاد که دلیلش خوابی که چند لحظه پیش داشتی میدیدی بود از خواب پریدی و با همان حالت سرتو به چند چهت مختلف چرخوندی تا لینو رو بیابی ولی نبود..که نبود!
با بغض که حالا به گریه هم تبدیل شده بود پتو رو کنار زده و سعی کردی که از تخت بلند بشی..تو اولین تلاش شکست خورده و به تخت افتادی ولی بلافاصله تو دومین تلاش تونستی بلند شی ولی بدنت همچنان داشت عرق میکرد و میلرزید!
به سمت سرویس بهداشتی رفته و درو محکم باز کردی..
با دیدن مردت که جلو آینه داشت موهاشو خشک میکرد چند لحظه ای خوابت مثل فیلم جلو چشات اکران شد..
به خاطر صدای آروم سشوار لینو متوجه تو نشده بود ولی تو با یادآوری خواب لعنتی ولی از یه لحاظ خوب که لینو سالم و سالم بود تعادلتو از دست داده و رو زانو هات افتادی و سعی کردی نفساتو که منظم نبودو منظم کنی..
این وضع تا لحظه ای ادامه یابید که لینو انعکاس تورو تو آینه دید و زود به طرفت برگشت..
با دیدن وضعت وحشت زده سشوارو خاموش کرد و به طرفت امدو رو زانو هاش نشست و دستای یخ زده و عرق کردتو گرفت..
نگران و ترسیده به چشای خیست زل زد و ادامه داد..
=ا.ت چه اتفاقی افتاده؟بگو..چی شده چرا گریه میکنی بیب؟!
÷لی..نو..
=جانم..*دستاشو قفل صورتت کرد و نوازش وار اشکاتو پاکید*جایت درد میکنه؟بریم بیمارستان؟بگو..واضع بگو ببینم چت شده؟
چشای خیستو به چشای نگران مرد روبه روت دوخته و ادامه دادی..
÷کابوس..هقق دیدم هقق تو مر..ده هقق بودی!
با حرفت نفس راحتی کشید و همینطور که نوازش دستشو به موهات میبرد لب زد
=من که زنده ام پرنسسم! اون یه کابوس بود وسلام..من اینجام:)
بعد اتمام حرفش بدن لرزونتو به بدنش چسبوند و دستاشو دور کمرت حصار کرد..
زود دست به کار شده و تو هم دستاتو دور گردن مردت حلقه زدی و برای راحت کردن موقعیتتون رو پاهای لینو نشستی..
۲۱.۳k
۲۲ مرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱۸)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.