Seoul crossing
Seoul crossing
گذرگاه سئول
فصل ¹
پارت ⁸
Min Soo:
(ویو آت)
میدونید من یک چیزی رو خیلی خوب یاد گرفتم آدما از شیطان هم خود خواه ترن و بعد از اون فهمیدم تلخ ترین قسمت مجسمه لبخندطه که با چاقو تراشیده شده خستم از دوستام خانوادم اطرافیانم از همه هیچکس هیچوت منو درک نمیکنه البته بیا برای چند لحظه جاهامونو عوض کنیم تا بفهمیم چه حسی داره رفتم خونه رمانمو از توی کشوس میزنی درآوردم و شروع کردم به نوشتن میتونم بگم کتاب خوبی میشه و اینکه امیدوارم زود تر تمومش کنم اه همش یاد فیلیکس میوفتم ولی عشق در نگاه اول ممکن نیست چون تو یا عاشق قیافش شدی یا عاشق تیپش ولی من اصلا بهش دقت نکردم احساس میکنم توی زندگی قبلی دیدمش اه ولش کن بهتره روی رمانم تمرکز کنم اینجوری بهتره اه اما یاد یک حرف افتادم این کلمه ای که میگم میتونه حال منو وقتی فیلیکس رو دیدم درک کنه خستم نیست کسی حال مرا درک کند کاش شبی این جسم خسته جسم مرا ترک کند
Misa:
(فلیکس ویو)
وقتی رفتم خونه حوصله هیچکاری رو نداشتم…درسته که چان بهم گفت خوب کردم اما من ذره ای به اون کاری که کردم حس خوبی ندارم
من ا.ت رو دوست داشتم…اما نمیخواستم بهش نشون بدم
وقتی ا.ت رو پیش یونجون دیدم خیلی عصبی شدم
من باید از ا.ت معذرت خواهی کنم…اگه نکنم تا آخر عمرم حس بدی دارم
هنوز به این عاشق ا.ت ام مطمئن نیستم اما کاملا مطمئنم که باید از ا.ت عذرخواهی کنم
من اون رو ناراحت کردم…وقتی بهش اینو گفتم فقط با بغض نگاهم کرد..مطمئنم که قلبش شکست..خب اینکه یکی اونجوری باهات صحبت کنه چیز ناراحت کننده ایه
میخواستم برم فردا عذرخواهی کنم…بلاخره آدم وقتی کار اشتباهی میکنه باید عذرخواهی کنه
داشتم به این فکر میکردم که برای عذرخواهی چی به ا.ت بگم که…
گذرگاه سئول
فصل ¹
پارت ⁸
Min Soo:
(ویو آت)
میدونید من یک چیزی رو خیلی خوب یاد گرفتم آدما از شیطان هم خود خواه ترن و بعد از اون فهمیدم تلخ ترین قسمت مجسمه لبخندطه که با چاقو تراشیده شده خستم از دوستام خانوادم اطرافیانم از همه هیچکس هیچوت منو درک نمیکنه البته بیا برای چند لحظه جاهامونو عوض کنیم تا بفهمیم چه حسی داره رفتم خونه رمانمو از توی کشوس میزنی درآوردم و شروع کردم به نوشتن میتونم بگم کتاب خوبی میشه و اینکه امیدوارم زود تر تمومش کنم اه همش یاد فیلیکس میوفتم ولی عشق در نگاه اول ممکن نیست چون تو یا عاشق قیافش شدی یا عاشق تیپش ولی من اصلا بهش دقت نکردم احساس میکنم توی زندگی قبلی دیدمش اه ولش کن بهتره روی رمانم تمرکز کنم اینجوری بهتره اه اما یاد یک حرف افتادم این کلمه ای که میگم میتونه حال منو وقتی فیلیکس رو دیدم درک کنه خستم نیست کسی حال مرا درک کند کاش شبی این جسم خسته جسم مرا ترک کند
Misa:
(فلیکس ویو)
وقتی رفتم خونه حوصله هیچکاری رو نداشتم…درسته که چان بهم گفت خوب کردم اما من ذره ای به اون کاری که کردم حس خوبی ندارم
من ا.ت رو دوست داشتم…اما نمیخواستم بهش نشون بدم
وقتی ا.ت رو پیش یونجون دیدم خیلی عصبی شدم
من باید از ا.ت معذرت خواهی کنم…اگه نکنم تا آخر عمرم حس بدی دارم
هنوز به این عاشق ا.ت ام مطمئن نیستم اما کاملا مطمئنم که باید از ا.ت عذرخواهی کنم
من اون رو ناراحت کردم…وقتی بهش اینو گفتم فقط با بغض نگاهم کرد..مطمئنم که قلبش شکست..خب اینکه یکی اونجوری باهات صحبت کنه چیز ناراحت کننده ایه
میخواستم برم فردا عذرخواهی کنم…بلاخره آدم وقتی کار اشتباهی میکنه باید عذرخواهی کنه
داشتم به این فکر میکردم که برای عذرخواهی چی به ا.ت بگم که…
۳.۲k
۲۲ شهریور ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.