p13
یونجین: مریض شده
ات: اها
(بعد از کلاس)
خوابگاه دور نبود و پیاده رفتیم کلیدو انداختم تو درو باز کردم
ات: خب خب... بیا بریم تو
جه مین: بیاین بازی
یونجین: چی بازی
سوجون: جرئت حقیقت
ات: باشه
شروع کردیم بازی، افتاد رو من و جه مین
ات: حقیقت
جه مین: دوست پسر داری؟
ات: خ... خب، اره
یونجین و جه مین: جااان؟
ات: پرسیدی منم جوابتو گفتم خب بنداز
جه مین: اسمش؟
ات: فقط یه سوال اجازه هست
افتاد به منو یونجین
یونجین: حقیقت
ات: کیو دوست دازی؟
یونجین: من... من... سویون (دختر تازه وارد دانشگاه)
ات: واقعا؟ بهش گفتی؟
یونجیت: نه.... میخوام بگم
ات: داداش... خودم راهنماییت می کنم
سوجون: باشه حالا بنداز
اینبار افتاد به سوجون و جه مین
سوجون: تا حالا با کسی س.ک. س داشتی؟
جه مین: این سوالا قبول نیست
سوجون: هست... جواب بده
جه مین: یبار با دوست دختر سابقم
ات: اووو
جه مین: خفه
یونجین: خب دست همه داره رو میشه
ات: یبارم جرئت بگین
یبار دیگه انداختن به منو سوجون افتاد
ات: جرعت
سوجون: وقتی میخوای بری خونه از اینجا تا عمارتتون بدو
ات: یااا، میخوای بمیرم؟
سوجون: تو جون سختی به این راحتی نمیمیری
ات: ایش، باشه
جه مین: بنداااز
یونجین: باااشههه
انداختن که افتاد به منو یونجین
ات: چرا همش به من میوفتههه؟ جرعت
یونجین: لخت برو جلو دوست پسرت... نمیگی کیه که
ات: یااا کار داره به جاهای... هعی نچ نمیرم
سوجون: مگه چه اشکالی داره؟ تحریک میش... چند ماه بعد از بیمارستان بر میگردین به جیمینم خبر دایی شدن میدن
یه لگد زدم به پلوش
سوجون: اخخخ... مگه چی گفتم؟
یونجین: خنده... باشه بابا نمیخواد
ات: می گفتی باید، نمیکردم
جه مین: میگم من خستم میرم خونه
یونجین: منم همینطور
ات: باشه پس همه بریم... خدافظ
سوجون: زرنگی؟ باید از اینجا تا خونه بدویی
ات: باشه بابا
سوجون: من با ماشینم دنبالت میام تا مطمئن شم تقلب نکنی
ات: نمیکنم... ولی باش
رفتم بیرون
سوجون: یک... دو... سه... شروع
با شنیدن شروع زود دوییدم
ات: خدا... لعنتت کنه... سوجون
بغیه بچه هام باهاش بودن انقدر دوییدم که پام جون نداشت ولی باید نیدوییدم
ات: چرا... نمیرسم (...=نفس نفس)
حواسم نبود خوردم به یکی
ات: ببخشییید
حتا وای نستادم و به راه ادامه دادم که یکی از پشت گرفتتم
ات: چیه؟ تو کی هستی؟
پسره: همونی که بهش خوردی
ات: خب معذرت خواهی کردم... الانم میخوام برم ولم کت
@نه به این راحتی بیبی گرل
ات: گمشو مرتیکه
@چی گفتیی؟ میدونی من کیم؟
ات: بزار حدس بزنم... یه سگ ولگرد
@تو چطور...
میخواست بزنتم که...
ادامه دارد
شرط نداره هر وقت تونستم میزارم
ات: اها
(بعد از کلاس)
خوابگاه دور نبود و پیاده رفتیم کلیدو انداختم تو درو باز کردم
ات: خب خب... بیا بریم تو
جه مین: بیاین بازی
یونجین: چی بازی
سوجون: جرئت حقیقت
ات: باشه
شروع کردیم بازی، افتاد رو من و جه مین
ات: حقیقت
جه مین: دوست پسر داری؟
ات: خ... خب، اره
یونجین و جه مین: جااان؟
ات: پرسیدی منم جوابتو گفتم خب بنداز
جه مین: اسمش؟
ات: فقط یه سوال اجازه هست
افتاد به منو یونجین
یونجین: حقیقت
ات: کیو دوست دازی؟
یونجین: من... من... سویون (دختر تازه وارد دانشگاه)
ات: واقعا؟ بهش گفتی؟
یونجیت: نه.... میخوام بگم
ات: داداش... خودم راهنماییت می کنم
سوجون: باشه حالا بنداز
اینبار افتاد به سوجون و جه مین
سوجون: تا حالا با کسی س.ک. س داشتی؟
جه مین: این سوالا قبول نیست
سوجون: هست... جواب بده
جه مین: یبار با دوست دختر سابقم
ات: اووو
جه مین: خفه
یونجین: خب دست همه داره رو میشه
ات: یبارم جرئت بگین
یبار دیگه انداختن به منو سوجون افتاد
ات: جرعت
سوجون: وقتی میخوای بری خونه از اینجا تا عمارتتون بدو
ات: یااا، میخوای بمیرم؟
سوجون: تو جون سختی به این راحتی نمیمیری
ات: ایش، باشه
جه مین: بنداااز
یونجین: باااشههه
انداختن که افتاد به منو یونجین
ات: چرا همش به من میوفتههه؟ جرعت
یونجین: لخت برو جلو دوست پسرت... نمیگی کیه که
ات: یااا کار داره به جاهای... هعی نچ نمیرم
سوجون: مگه چه اشکالی داره؟ تحریک میش... چند ماه بعد از بیمارستان بر میگردین به جیمینم خبر دایی شدن میدن
یه لگد زدم به پلوش
سوجون: اخخخ... مگه چی گفتم؟
یونجین: خنده... باشه بابا نمیخواد
ات: می گفتی باید، نمیکردم
جه مین: میگم من خستم میرم خونه
یونجین: منم همینطور
ات: باشه پس همه بریم... خدافظ
سوجون: زرنگی؟ باید از اینجا تا خونه بدویی
ات: باشه بابا
سوجون: من با ماشینم دنبالت میام تا مطمئن شم تقلب نکنی
ات: نمیکنم... ولی باش
رفتم بیرون
سوجون: یک... دو... سه... شروع
با شنیدن شروع زود دوییدم
ات: خدا... لعنتت کنه... سوجون
بغیه بچه هام باهاش بودن انقدر دوییدم که پام جون نداشت ولی باید نیدوییدم
ات: چرا... نمیرسم (...=نفس نفس)
حواسم نبود خوردم به یکی
ات: ببخشییید
حتا وای نستادم و به راه ادامه دادم که یکی از پشت گرفتتم
ات: چیه؟ تو کی هستی؟
پسره: همونی که بهش خوردی
ات: خب معذرت خواهی کردم... الانم میخوام برم ولم کت
@نه به این راحتی بیبی گرل
ات: گمشو مرتیکه
@چی گفتیی؟ میدونی من کیم؟
ات: بزار حدس بزنم... یه سگ ولگرد
@تو چطور...
میخواست بزنتم که...
ادامه دارد
شرط نداره هر وقت تونستم میزارم
۱۷.۶k
۲۰ اردیبهشت ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۹)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.