ازدواج اجباری پارت:¹¹
ازدواج اجباری پارت:¹¹
رفت سر میز نشست
×سلام من بکهیونم
سلام منم اتم
×بله اسمت و میدونم . لبخند
×خب به مدرسمون خوش اومدی ات
خیلی ممنون بکهیون
ویو کوک: خب نمیخواستم با ات حرف بزنم ولی خب یه جورایی نگرانش بودم چون پسر لی اونجا بود میترسیدم بلایی سرش بیاره پس به عنوان معلم رفتم اونجا
ویو ات : زنگ تفریح خورد و بکهیون بهم پیشنهاد داد که باهم یه چیزی بخوریم رفتیم بوفه مدرسه و من یه شیر موز گرفتم و اون شیر کاکائو نشستیم و داشتیم میخوردیم
×خب ات اومم میشه از خودت بیشتر بگی مثلا از چیا خوشت میاد چه نوع پسر هایی و دوست داری ها؟
اومم خب من خوندن و خیلی دوست دارم دلم میخواد رقص تامبوهم یلد بگیرم و از پسر های خوشتیپ و هات مثل تو خوشم میاد (خجالت و لبخند
×واقعا یعنی از من خوشت میاد(خنده
اره خب میدونم همین ۳ ساعت پیش دیدمت ولی خب خیلی پسر باحالی هستی
×خب اگه بخوای میتونیم قرار بزاریم
ویو ات : مطمئن نبودم اقای بداخلاق بزاره از خونه برم بیرون ولی قبول کردم زنگ کلاس خورد و باهم رفتیم تو کلاس که دیدم کوک اومد داخل
این اینجا چیکار داره (تعجب اروم
ویو کوک رفتم داخل کلاس که دیدم ات کنار یه پسر دیگه نشسته خدارو شکر پسر لی هیون نبود پس جابجاش نکردم
&استاد
-بله
&شما معلم ریاضی هستید
-بله چطور خانم پارک
&اخه بنظرم شما باید معلم ورزش میشدید اخه خیلی خوش هیکلید
-خب دیگه شوخی بسه کتاب هاتون و باز کنید
ویو ات : از حرف دختره خندم گرفت داشتیم با بکهیون میخندیدیم که یکی و بالا سرم حس کردم پشتم و نگاه کردم که دیدم کوک بالا سرمه نگاش کردم و لبخند مسخره ای زدم سرش و اورد پایین و در گوشم یه چیزی گفت
-میخواستم وقتی رفتیم خونه یه چیزی بهت بدم ولی پشیمونم کردی(اروم
+رفت پای تابلو و من کنجکاو شدم ک چی میخواست بهم بده
+زنگ تفریح خورد و با بکهیون رفتیم بیرون داشتیم قدم میزدیم که حس کردم نگاه های سنگینی رومه دورم و نگاه کردم که دیدم کوک با اخم داره نگام میکنه به بکهیون گفتم میرم کلاس تا اب بخورم و زود میاد رفتم داخل کلاس که کوک اومد داخل و در رو بست
-خانم جئون میتونم بپرسم چرا انقدر به اون اقا میچسبی
+خب دوستمه فقط دوست چیز دیگ ای نیست
-مطمئن باشم خانم جئون
+بله استاد
-افرین
ویو ات : دیدم داره بهم نزدیک میشه و اروم رفتم عقب ک خوردم به دیوار و کوک کمرم و گرفت
+کوک بسه یکی میبینه
-اهه باشه حداقل یه
بوس کوچولو
+لپش و بوسیدم و سریع در رفتم
-یه اینکه نشددد (خنده
+رفتم پیش بکهیون و نشستم
×اب خوردی
+اره
×خب ات کی قرار بزاریم اصلا کجا دوست داری بریم
+اومم رستوران
×باشه خب امشب خوبه
+اوم نه فردا
×باشه...
رفت سر میز نشست
×سلام من بکهیونم
سلام منم اتم
×بله اسمت و میدونم . لبخند
×خب به مدرسمون خوش اومدی ات
خیلی ممنون بکهیون
ویو کوک: خب نمیخواستم با ات حرف بزنم ولی خب یه جورایی نگرانش بودم چون پسر لی اونجا بود میترسیدم بلایی سرش بیاره پس به عنوان معلم رفتم اونجا
ویو ات : زنگ تفریح خورد و بکهیون بهم پیشنهاد داد که باهم یه چیزی بخوریم رفتیم بوفه مدرسه و من یه شیر موز گرفتم و اون شیر کاکائو نشستیم و داشتیم میخوردیم
×خب ات اومم میشه از خودت بیشتر بگی مثلا از چیا خوشت میاد چه نوع پسر هایی و دوست داری ها؟
اومم خب من خوندن و خیلی دوست دارم دلم میخواد رقص تامبوهم یلد بگیرم و از پسر های خوشتیپ و هات مثل تو خوشم میاد (خجالت و لبخند
×واقعا یعنی از من خوشت میاد(خنده
اره خب میدونم همین ۳ ساعت پیش دیدمت ولی خب خیلی پسر باحالی هستی
×خب اگه بخوای میتونیم قرار بزاریم
ویو ات : مطمئن نبودم اقای بداخلاق بزاره از خونه برم بیرون ولی قبول کردم زنگ کلاس خورد و باهم رفتیم تو کلاس که دیدم کوک اومد داخل
این اینجا چیکار داره (تعجب اروم
ویو کوک رفتم داخل کلاس که دیدم ات کنار یه پسر دیگه نشسته خدارو شکر پسر لی هیون نبود پس جابجاش نکردم
&استاد
-بله
&شما معلم ریاضی هستید
-بله چطور خانم پارک
&اخه بنظرم شما باید معلم ورزش میشدید اخه خیلی خوش هیکلید
-خب دیگه شوخی بسه کتاب هاتون و باز کنید
ویو ات : از حرف دختره خندم گرفت داشتیم با بکهیون میخندیدیم که یکی و بالا سرم حس کردم پشتم و نگاه کردم که دیدم کوک بالا سرمه نگاش کردم و لبخند مسخره ای زدم سرش و اورد پایین و در گوشم یه چیزی گفت
-میخواستم وقتی رفتیم خونه یه چیزی بهت بدم ولی پشیمونم کردی(اروم
+رفت پای تابلو و من کنجکاو شدم ک چی میخواست بهم بده
+زنگ تفریح خورد و با بکهیون رفتیم بیرون داشتیم قدم میزدیم که حس کردم نگاه های سنگینی رومه دورم و نگاه کردم که دیدم کوک با اخم داره نگام میکنه به بکهیون گفتم میرم کلاس تا اب بخورم و زود میاد رفتم داخل کلاس که کوک اومد داخل و در رو بست
-خانم جئون میتونم بپرسم چرا انقدر به اون اقا میچسبی
+خب دوستمه فقط دوست چیز دیگ ای نیست
-مطمئن باشم خانم جئون
+بله استاد
-افرین
ویو ات : دیدم داره بهم نزدیک میشه و اروم رفتم عقب ک خوردم به دیوار و کوک کمرم و گرفت
+کوک بسه یکی میبینه
-اهه باشه حداقل یه
بوس کوچولو
+لپش و بوسیدم و سریع در رفتم
-یه اینکه نشددد (خنده
+رفتم پیش بکهیون و نشستم
×اب خوردی
+اره
×خب ات کی قرار بزاریم اصلا کجا دوست داری بریم
+اومم رستوران
×باشه خب امشب خوبه
+اوم نه فردا
×باشه...
۱۱.۵k
۱۹ مرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.