ادامه ی پارت 10
+چشم... بازم ممنونم شوگولی.
_خواهش میکنم...
+راستی... لباسمو پوشیدم میتونید برگردید.
_خیلی خب*برگشت*بریم؟
+وایسید*دست شوگا رو میگیره که نره*
_هوم؟ چیزی شده؟
+*دست شوگا رو ول میکنه*خب... منظورتون از حرفای اون موقعتون چی بود؟*خجالتی*
_کدوم؟
+اونکه گفتید"احمق اون عشق منه"
_اها اون*توی ذهنش: خدایا این خیلی خره چرا نمیفهمه من عاشقشم؟ حالا چی بگم؟*خب... بخاطر نقشه بود.
+اهان... یه ثانیه فکر کردم واقعی گفتین.
_*زیر لب* خب واقعی بود.
+چیزی گفتید؟
_عا نه... میشه زود تر بیای تا بریم؟
+اوه بله... اومدم.
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
_خواهش میکنم...
+راستی... لباسمو پوشیدم میتونید برگردید.
_خیلی خب*برگشت*بریم؟
+وایسید*دست شوگا رو میگیره که نره*
_هوم؟ چیزی شده؟
+*دست شوگا رو ول میکنه*خب... منظورتون از حرفای اون موقعتون چی بود؟*خجالتی*
_کدوم؟
+اونکه گفتید"احمق اون عشق منه"
_اها اون*توی ذهنش: خدایا این خیلی خره چرا نمیفهمه من عاشقشم؟ حالا چی بگم؟*خب... بخاطر نقشه بود.
+اهان... یه ثانیه فکر کردم واقعی گفتین.
_*زیر لب* خب واقعی بود.
+چیزی گفتید؟
_عا نه... میشه زود تر بیای تا بریم؟
+اوه بله... اومدم.
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
۷.۰k
۲۹ اسفند ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.