عضو هشتم بی تی اس پارت ۱۱
بایول ویو
خب بریم تمیز کاری...........
(۴ ساعت بعد)
اوفففف بلاخره تموم شد ، حوصلم سر رفته پس تصمیم به اشپزی را میگیرم و به سمت اشپزخونه راه میوفتم
موندم غذای ایرانی درس کنم یا کره ای؟ اها ، یکم موچی درست میکنم ، یکمم دلمه ، یه عالمه دوکبوکی ، عالیه
( حالا ۲ ساعت بعد )
دلمه هارو بار گزاشتم و موچی رو درست کردم ، فقط مونده دوکبوکی .......داشتم دوکبوکی درست میکردم که صدای کلید اومد و کی بجز اعضا؟ زیر گازو خاموش کردم و رفتم قایم شدم که صدای نامجون درومد
نامجون:بایوللللللل ، ما اومدیم
تهیونگ:بایولللللللللللل؟
جونگکوک:عه بچها غذا !
بایول:(اومدم بیرون که دیدم دارن به دلمه ها ناخونک میزنن)
بایول:نهههههههههههههههه(صحنه اهسته)رفتم سمتشون و زدم رو دستشون
عهههه نکنید ، مگه نمیبینید نپخته؟ دِهَه !
یونگی:سلام و عرض ادب خدمت ملکه !
بایول:اوه ، سلام ، دستمو ببوس(دستشو جلوش دراز کرد) (دیگه خودتون تصور کنید دیهههه من همش بگم؟)
بایول:جیغغغغغغغغغغغغغ واقعا بوسیدی؟ گمشوووو اونوررررررررر
اهم اهم ، خب دیگه برید دستتونو بشورید تا من میزو بچینم ، سریع
جیمین:رفتیم
بایول:اها باوش برو
میزو چیدم و منتظر موندم ولی نیومدن ، رفتم سر اتاقاشون ، دونه به دونه که به اتاق جونگکوک رسیدم ، قبل از اینکه در بزنم یه صدایی شنیدم و فال گوش وایسادم
جونگکوک:اَهههه واقعا از اون دختره خوشم نمیاد خیلی لوسه و خیلیم زشته ، همیشه خودشو میچسبونه به اعضا اههههه بدم میاد ازش ، یعنی پیج فیکی که ساختم و بهش هیت دادم و دیده؟خداکنه ببینه و حسابی حرص بخوره(نیشخند)
(در زدم)
بایول:جونگکوکی؟ بیا پایین برای غذا
منتظر جوابش نموندم و رفتم پایین ، چرا انقدر از من بدش میاد؟ مگه چیکار کردم؟ چرا همون اول بهم میگفت ، واقعا من بی ملاحضه گی کردم باید از خودشون میپرسیدم که بامن کنار میان یا نه
(سر میز غذا)
بایول :پسرا ؟ ازتون یه سوال دارم
جیمین:بپرس ! میشنویم
بایول: شما....شما از من بدتون میاد؟ ( اینو که گفتم جونگکوک یه نگاه تیز بهم انداخت و دوباره ادامه غذا شو خورد که جیمین شروع کرد
جیمین:معلومه که نه این چه سوالیه؟بازم هیت خوندی؟
بایول:نه ولی خب راستش فک کنم از یکیتون شنیدم(به جونگکوک نگاه کردم جوری که کسی نفهمه )
جونگکوک ویو
وااااای نه یعنی حرفامو شنیده؟ ، وای جونگکوک گند زدی! حالا چجوری میخوای جمعش کنی؟
جونگکوک:؟؟؟ از کدوممون شنیدی؟(داره سعی میکنه عادی جلوه بده)
بایول:خب......(نگاه مظلومانه جونگکوک)......یادم نمیاد فقط یادمه شنیده بودم
جونگکوک:اها(لبخند)
خب سلام بچها امیدوارم حالتون خوب باشه ، از اینکه چند روز نبودم واقعا از ته دلم عذر میخوام ولی لطفا درکم کنید......انفالوم نکنید
ممنونم
خب بریم تمیز کاری...........
(۴ ساعت بعد)
اوفففف بلاخره تموم شد ، حوصلم سر رفته پس تصمیم به اشپزی را میگیرم و به سمت اشپزخونه راه میوفتم
موندم غذای ایرانی درس کنم یا کره ای؟ اها ، یکم موچی درست میکنم ، یکمم دلمه ، یه عالمه دوکبوکی ، عالیه
( حالا ۲ ساعت بعد )
دلمه هارو بار گزاشتم و موچی رو درست کردم ، فقط مونده دوکبوکی .......داشتم دوکبوکی درست میکردم که صدای کلید اومد و کی بجز اعضا؟ زیر گازو خاموش کردم و رفتم قایم شدم که صدای نامجون درومد
نامجون:بایوللللللل ، ما اومدیم
تهیونگ:بایولللللللللللل؟
جونگکوک:عه بچها غذا !
بایول:(اومدم بیرون که دیدم دارن به دلمه ها ناخونک میزنن)
بایول:نهههههههههههههههه(صحنه اهسته)رفتم سمتشون و زدم رو دستشون
عهههه نکنید ، مگه نمیبینید نپخته؟ دِهَه !
یونگی:سلام و عرض ادب خدمت ملکه !
بایول:اوه ، سلام ، دستمو ببوس(دستشو جلوش دراز کرد) (دیگه خودتون تصور کنید دیهههه من همش بگم؟)
بایول:جیغغغغغغغغغغغغغ واقعا بوسیدی؟ گمشوووو اونوررررررررر
اهم اهم ، خب دیگه برید دستتونو بشورید تا من میزو بچینم ، سریع
جیمین:رفتیم
بایول:اها باوش برو
میزو چیدم و منتظر موندم ولی نیومدن ، رفتم سر اتاقاشون ، دونه به دونه که به اتاق جونگکوک رسیدم ، قبل از اینکه در بزنم یه صدایی شنیدم و فال گوش وایسادم
جونگکوک:اَهههه واقعا از اون دختره خوشم نمیاد خیلی لوسه و خیلیم زشته ، همیشه خودشو میچسبونه به اعضا اههههه بدم میاد ازش ، یعنی پیج فیکی که ساختم و بهش هیت دادم و دیده؟خداکنه ببینه و حسابی حرص بخوره(نیشخند)
(در زدم)
بایول:جونگکوکی؟ بیا پایین برای غذا
منتظر جوابش نموندم و رفتم پایین ، چرا انقدر از من بدش میاد؟ مگه چیکار کردم؟ چرا همون اول بهم میگفت ، واقعا من بی ملاحضه گی کردم باید از خودشون میپرسیدم که بامن کنار میان یا نه
(سر میز غذا)
بایول :پسرا ؟ ازتون یه سوال دارم
جیمین:بپرس ! میشنویم
بایول: شما....شما از من بدتون میاد؟ ( اینو که گفتم جونگکوک یه نگاه تیز بهم انداخت و دوباره ادامه غذا شو خورد که جیمین شروع کرد
جیمین:معلومه که نه این چه سوالیه؟بازم هیت خوندی؟
بایول:نه ولی خب راستش فک کنم از یکیتون شنیدم(به جونگکوک نگاه کردم جوری که کسی نفهمه )
جونگکوک ویو
وااااای نه یعنی حرفامو شنیده؟ ، وای جونگکوک گند زدی! حالا چجوری میخوای جمعش کنی؟
جونگکوک:؟؟؟ از کدوممون شنیدی؟(داره سعی میکنه عادی جلوه بده)
بایول:خب......(نگاه مظلومانه جونگکوک)......یادم نمیاد فقط یادمه شنیده بودم
جونگکوک:اها(لبخند)
خب سلام بچها امیدوارم حالتون خوب باشه ، از اینکه چند روز نبودم واقعا از ته دلم عذر میخوام ولی لطفا درکم کنید......انفالوم نکنید
ممنونم
۱.۴k
۱۳ تیر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.