فیک جونگ کوک ( پایان خوب ) پارت ۱۵
خیلی راحت می تونم کار اشتباهش رو بهش بگم و جدا بشم
ولی دوسش دارم
این کار دو حالت داره اگه واقعا منو دوست داره باید بیخیال اون بشه
ولی خب ممکنه منفی بشه
یکم احمقانه اس و ممکنه خودمم آسیب ببینم
ولی چون دوسش دارم اشکالی نداره
____________________
فردا ( ویو ا/ت )
توی آشپزخونه بودم که دیدم جونگ کوک اومد داخل
_ بیب دوباره اومدی اینجا
روزای تعطیل بازم آشپزی می کنی
_ اوپا
اینجا بقیه دارن کار می کنن بیا بریم بیرون
_ باشه
_____________________
_ راستی
یانگ سو من و دعوت کرده
تو رو دعوت نکردن
_ نه
به چه مناسبتی ؟
_ فکر کنم فقط می خواستن یه مهمونی کوچیک بگیرن
آخه بچه اشون به دنیا اومده
_ مگه تازه ازدواج نکرده بودن
_ تقریبا دو سال گذشته
زمان کمی نیست
ولی تو خودتم عاشق بچه ای
_ آره ولی....
_ منم بچه می خوام
_ چی....؟
من نمی خوام
_ اوپا......
_ اگه شبیه چاگیام بشه
راجبش فکر می کنم.....
راستی امروز من و توی یه عمارت دعوت کردن
به عنوان همراهم می تونی بیای ؟
_ اوپا فکر نکنم برسم
ولی سری بعدی باهات میام
فکر کنم هنوز نفهمیده لونا جون دعوته
( دختره کلاب .... اسم دیگه ای به ذهنم نرسید😐 )
______________________
( عمارت ) شب ( ویو نویسنده )
ا/ت نقشه کشیده بود لونا رو جلوی چشم جونگ کوک بکشه
پس یه مناسبت الکی درست کرد تا جونگ کوک و لونا باهم باشن
و البته جونگ کوک از هیچی خبر نداشت
_ من توی موقعیتم
_ هر موقع باهم تنها شدن آزادی شلیک کنی
می خوام بمیره فقط سریع نباشه
حالا اگه بازم زنده موند مشکلی نداره
______________________
_ لونا اگه ا/ت بفهمه
_ واسم مهم نیست
بهر حال فقط یه شب بوده
و اینکه اون الان اینجا نیست که ببینه ما چیکار می کنیم
و اینجا کسی نیست
_ من هنوز......
( اسنایپر ا/ت بهش شلیک می کنه )
لونا.....
( ا/ت بهش زنگ می زنه )
_ اوپا
عجیبه جواب دادی
مگه لونا جون همین الان بهش شلیک نشد
_ از کجا فهمیدی
_ فیلمی که برات فرستادم و دیدی ؟
یه تیکه از خوابیدنت با لونا بود
( با یه لحن مرموز و خندیدن )
_ چی .....
کار توعه؟
_ بین من و اون یکی رو انتخاب کن
_ داره خونریزی میکنه
ممکنه بمیره
_ خب...؟
ممکنه منم بمیرم
ولی دوسش دارم
این کار دو حالت داره اگه واقعا منو دوست داره باید بیخیال اون بشه
ولی خب ممکنه منفی بشه
یکم احمقانه اس و ممکنه خودمم آسیب ببینم
ولی چون دوسش دارم اشکالی نداره
____________________
فردا ( ویو ا/ت )
توی آشپزخونه بودم که دیدم جونگ کوک اومد داخل
_ بیب دوباره اومدی اینجا
روزای تعطیل بازم آشپزی می کنی
_ اوپا
اینجا بقیه دارن کار می کنن بیا بریم بیرون
_ باشه
_____________________
_ راستی
یانگ سو من و دعوت کرده
تو رو دعوت نکردن
_ نه
به چه مناسبتی ؟
_ فکر کنم فقط می خواستن یه مهمونی کوچیک بگیرن
آخه بچه اشون به دنیا اومده
_ مگه تازه ازدواج نکرده بودن
_ تقریبا دو سال گذشته
زمان کمی نیست
ولی تو خودتم عاشق بچه ای
_ آره ولی....
_ منم بچه می خوام
_ چی....؟
من نمی خوام
_ اوپا......
_ اگه شبیه چاگیام بشه
راجبش فکر می کنم.....
راستی امروز من و توی یه عمارت دعوت کردن
به عنوان همراهم می تونی بیای ؟
_ اوپا فکر نکنم برسم
ولی سری بعدی باهات میام
فکر کنم هنوز نفهمیده لونا جون دعوته
( دختره کلاب .... اسم دیگه ای به ذهنم نرسید😐 )
______________________
( عمارت ) شب ( ویو نویسنده )
ا/ت نقشه کشیده بود لونا رو جلوی چشم جونگ کوک بکشه
پس یه مناسبت الکی درست کرد تا جونگ کوک و لونا باهم باشن
و البته جونگ کوک از هیچی خبر نداشت
_ من توی موقعیتم
_ هر موقع باهم تنها شدن آزادی شلیک کنی
می خوام بمیره فقط سریع نباشه
حالا اگه بازم زنده موند مشکلی نداره
______________________
_ لونا اگه ا/ت بفهمه
_ واسم مهم نیست
بهر حال فقط یه شب بوده
و اینکه اون الان اینجا نیست که ببینه ما چیکار می کنیم
و اینجا کسی نیست
_ من هنوز......
( اسنایپر ا/ت بهش شلیک می کنه )
لونا.....
( ا/ت بهش زنگ می زنه )
_ اوپا
عجیبه جواب دادی
مگه لونا جون همین الان بهش شلیک نشد
_ از کجا فهمیدی
_ فیلمی که برات فرستادم و دیدی ؟
یه تیکه از خوابیدنت با لونا بود
( با یه لحن مرموز و خندیدن )
_ چی .....
کار توعه؟
_ بین من و اون یکی رو انتخاب کن
_ داره خونریزی میکنه
ممکنه بمیره
_ خب...؟
ممکنه منم بمیرم
۱۰.۰k
۳۱ اردیبهشت ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.