چند پارتی
چند پارتی
اکس دیوونه
پارت ۲
ادمین ویو:
ات با بیحالی پاشد و به سمت در رفت
ات:این مدت... پشت در بودی؟
درو باز کرد و دید جونگکوک خیس بارون پشت دره
جونگکوک گوشی رو قطع کرد
کوک:اره عزیزم... اره
ات دستشو کشید و اوردش تو
ات:بزار برات حوله بیارم
رفت توی حموم و یه حولهی بسته بندی نو برداشت یه تیشرت از تیشرتای مورد علاقش گه از جونگکوک کش رفته بود هم برداشت
راز اتاق بیرون اومد و رفت سمت حال ولی جونگکوکو ندید
ات:جونگکوک؟
یهویی سمت اتاق هل داده شد جوری که حوله و تیشرت از دستش افتاد
به دیوار میخ شد و یهویی جونگکوک توی بغلش دید
جونگکوک با صدای لرزونی گفت:ببخشید... خیلی اذیتت کردم... خیلی... من یه دیوونم... دیوونهی تو!
جایی از کمر ات که کبود بود رو نوازش کرد
ات لبخندی زد و موهای خیس جونگکوک نوازش کرد
کوک:خیلییی دوست دارم
ات:یه دیقه صب کن
ات از بغلش بیرون اومد رفت و حوله زو برداشت و تیشرتم اورد
ات:اینو بپوش
جونگکوک به راحتی کتشو دراورد و پیراهن زیرش رو هم ات با خجالت برگشت
جونگکوک خنده ای کرد از پشت به ات چسبید:کوچولوی کیوت خجالت نکش
اهم کم شد ببخشید باید برم برای امتحان بخونم🌚💔
اکس دیوونه
پارت ۲
ادمین ویو:
ات با بیحالی پاشد و به سمت در رفت
ات:این مدت... پشت در بودی؟
درو باز کرد و دید جونگکوک خیس بارون پشت دره
جونگکوک گوشی رو قطع کرد
کوک:اره عزیزم... اره
ات دستشو کشید و اوردش تو
ات:بزار برات حوله بیارم
رفت توی حموم و یه حولهی بسته بندی نو برداشت یه تیشرت از تیشرتای مورد علاقش گه از جونگکوک کش رفته بود هم برداشت
راز اتاق بیرون اومد و رفت سمت حال ولی جونگکوکو ندید
ات:جونگکوک؟
یهویی سمت اتاق هل داده شد جوری که حوله و تیشرت از دستش افتاد
به دیوار میخ شد و یهویی جونگکوک توی بغلش دید
جونگکوک با صدای لرزونی گفت:ببخشید... خیلی اذیتت کردم... خیلی... من یه دیوونم... دیوونهی تو!
جایی از کمر ات که کبود بود رو نوازش کرد
ات لبخندی زد و موهای خیس جونگکوک نوازش کرد
کوک:خیلییی دوست دارم
ات:یه دیقه صب کن
ات از بغلش بیرون اومد رفت و حوله زو برداشت و تیشرتم اورد
ات:اینو بپوش
جونگکوک به راحتی کتشو دراورد و پیراهن زیرش رو هم ات با خجالت برگشت
جونگکوک خنده ای کرد از پشت به ات چسبید:کوچولوی کیوت خجالت نکش
اهم کم شد ببخشید باید برم برای امتحان بخونم🌚💔
۶۱۰
۲۶ آذر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.