رمان زندگی ناعادلانه پارت¹²
رمان زندگی ناعادلانه پارت¹²
تو اون..اتاق..یه تابوت بود...
واقن چطور ممکن..بود...
نمیدونم چرا یه لحظه شجاعت..وجودمو فرو گرفت تا برم در تابوتو....باز کنم...
قدم برداشتم..هر قدم که برمیداشتم..ترسم بیشتر میشد..تن و بدنم بیشتر میلرزیدنن....
رفتم و درشو باز کردم..دیدم تو اون تابوت یه جسد....بود....
نفسم بند اومد...اما وایسا ببینم...
این جسد برا یه زنه ولی بوی جسد نمیده...پس نمرده...
همینطور به اون زنه خیره شده بودم..زیبا بود..که یه دفعه متوجه یه نامه بالای تابوت شدم....
نامه:
کانگ جولیای عزیزم..عشق قشنگم...من کانگ بوکسوعم..همیشه عاشقت میمونم..پس توعم بم قول بده زود از کما دربیای د برگردی پیشم... خیلی دوست دارم. کانگ بوکسو..
پس این زن اقای کانگه...
پس اقای کانگ بخاطر این خانم شبیه افسرده هاس...
..........
*پایان پارت ¹²*
تو اون..اتاق..یه تابوت بود...
واقن چطور ممکن..بود...
نمیدونم چرا یه لحظه شجاعت..وجودمو فرو گرفت تا برم در تابوتو....باز کنم...
قدم برداشتم..هر قدم که برمیداشتم..ترسم بیشتر میشد..تن و بدنم بیشتر میلرزیدنن....
رفتم و درشو باز کردم..دیدم تو اون تابوت یه جسد....بود....
نفسم بند اومد...اما وایسا ببینم...
این جسد برا یه زنه ولی بوی جسد نمیده...پس نمرده...
همینطور به اون زنه خیره شده بودم..زیبا بود..که یه دفعه متوجه یه نامه بالای تابوت شدم....
نامه:
کانگ جولیای عزیزم..عشق قشنگم...من کانگ بوکسوعم..همیشه عاشقت میمونم..پس توعم بم قول بده زود از کما دربیای د برگردی پیشم... خیلی دوست دارم. کانگ بوکسو..
پس این زن اقای کانگه...
پس اقای کانگ بخاطر این خانم شبیه افسرده هاس...
..........
*پایان پارت ¹²*
۲.۸k
۰۹ تیر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.