پارت۷
پارت۷
سایا: خواهش میکنم پس فردا ساعت ۶ صبح باید پاشی چون ۸ پرواز داری
ات: باشه پس راستی من لباس ندارم باید برم لباس بخرم اما نمیتونم
سایا: خب الان سفارش میدم سه سوته میارن
ات: باشه ممنونم گرسنه ای ؟ چیزی بپزم بخوریم؟
سایا: دلم از اون دوکبوکی های ات پز میخواد میشه درست کنی؟
ات: البته عزیزم الان درست میکنم
ویو ته
رفتم پیش داداشم نامی ببینم میتونه برام کاری کنه یا نه؟
ویو نامی
داشتم به کارا رسیدگی میکردم که دیدم ته اومد
ته: سلام هیونگ
نامی: سلام پسره ی عاشق چطوری؟
ته: بدم خیلی بدم
نامی: چیشده؟ پکری ؟
ته: خب دوست دخترم فهمید مافیام فرار کرد چند بار گیرش انداختم اما بازم فرار کرده نمیدونم کجاس
نامی: و از من که میخوای پیداش کنم درسته؟
ته: یس هیونگ درسته
نامی: بله دیگه هروقت کاری باهام داری میای سراغم دیگه تعجبی نداره
ته: اما بگی نگی اینطورم نیست راستی؟ کارو بار چطور پیش میره
نامی: هعی بد نیست
ته: خوبه
نامی : اسم دوست خترت؟
ته: خب عِم راستش ....
نامی: خب بگو دیگه
ته: اسمش هوففف پارک اته
نامی: ببخشید؟؟
ته: چطوری نامی؟(از اون لبخند های ضایعش 🤣)
نامی: پسره ی احمق تو با بزرگترین دشمن خانوادگیمون رل زدی اونم یه سال ؟ میگم چرا هیچوقت اسم دختره رو بهمون نمیگفتی؟ برای همین بود پس
ته: خب حالا سخت نگیر دختره هم نمیدونست که باباش مافیاس اونم من رفتم ریدم که فهمید از دست باباشم فراریه در ضمن خب چیکار کنم دوسش دارم
نامی:.....
سایا: خواهش میکنم پس فردا ساعت ۶ صبح باید پاشی چون ۸ پرواز داری
ات: باشه پس راستی من لباس ندارم باید برم لباس بخرم اما نمیتونم
سایا: خب الان سفارش میدم سه سوته میارن
ات: باشه ممنونم گرسنه ای ؟ چیزی بپزم بخوریم؟
سایا: دلم از اون دوکبوکی های ات پز میخواد میشه درست کنی؟
ات: البته عزیزم الان درست میکنم
ویو ته
رفتم پیش داداشم نامی ببینم میتونه برام کاری کنه یا نه؟
ویو نامی
داشتم به کارا رسیدگی میکردم که دیدم ته اومد
ته: سلام هیونگ
نامی: سلام پسره ی عاشق چطوری؟
ته: بدم خیلی بدم
نامی: چیشده؟ پکری ؟
ته: خب دوست دخترم فهمید مافیام فرار کرد چند بار گیرش انداختم اما بازم فرار کرده نمیدونم کجاس
نامی: و از من که میخوای پیداش کنم درسته؟
ته: یس هیونگ درسته
نامی: بله دیگه هروقت کاری باهام داری میای سراغم دیگه تعجبی نداره
ته: اما بگی نگی اینطورم نیست راستی؟ کارو بار چطور پیش میره
نامی: هعی بد نیست
ته: خوبه
نامی : اسم دوست خترت؟
ته: خب عِم راستش ....
نامی: خب بگو دیگه
ته: اسمش هوففف پارک اته
نامی: ببخشید؟؟
ته: چطوری نامی؟(از اون لبخند های ضایعش 🤣)
نامی: پسره ی احمق تو با بزرگترین دشمن خانوادگیمون رل زدی اونم یه سال ؟ میگم چرا هیچوقت اسم دختره رو بهمون نمیگفتی؟ برای همین بود پس
ته: خب حالا سخت نگیر دختره هم نمیدونست که باباش مافیاس اونم من رفتم ریدم که فهمید از دست باباشم فراریه در ضمن خب چیکار کنم دوسش دارم
نامی:.....
۸.۶k
۲۲ تیر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.