"مافیای جذاب من"
"مافیای جذاب من"
پارت 24
ویو ا/ت
گوشیمو برداشتم زنگ زدم به شوگا
{مکالمه بین ا/ت و شوگا}
ا/ت: الو،سلام
شوگا: سلام
ا/ت: شوگا ساعت 6 نیم نمیای؟
شوگا: ا/ت من امشب دیر میام خونه با هیوک(بادیگارد)برو..
ا/ت: باشه*کلافه*
شوگا: ببخشید ا/ت
ا/ت: اوکی عیبی نداره..
شوگا: بای مراقب خودت باش
ا/ت: بای
(قطع کرد)
بعد از تلفن رفتم دنبال هیوک
ا/ت: هیوک..هیوک..
(علامت هیوک#)
#: بله خانم
ا/ت: امروز شوگا دیر میاد میخوام برم دکتر منو میتونی ببری؟
#: بله حتما...
رفتیم سوار ماشین شدیم راه افتادیم سمت دکتر..
ا/ت: هیوک اینجا منتظر باش من خودم میام
#: باشه فقط تنها میرین مشکلی ندارین؟
ا/ت: نه کاری ذاشتم بهت زنگ میزنم.
#: باشه
رفتم بالا ی وقت گرفتم بعد از چند مین نوبتم شده همچیز رو برای دکتر گفتم..
=: ببین خانم مین با چیزایی که شما گفتین الان یک ماه که حامله هستید..
ا/ت: چی؟
=: علائم شما علائم بارداری هست..
ا/ت: و..واقعا؟
=: بله،تبریک میگم..
ا/ت: ممنونم.
هنوز تو شک بودم..مطمئنم اگر به یونگی بگم خیلی خوشحال میشه..
از اتاق دکتر اومدم بیرونو رفتم پایین..سوار ماشین شدم و به هیوک گفتم که. حرکت کنه..
/ویو شوگا ساعت 12:00/
هنوزم کار داشتم ولی باید میرفتم خونه چون ا/ت تنها بود و از طرفی امروز بهش قول دادم میبرمش دکتر نتونستم..میخوام برم ولی پدرم نمیزاره و میگه کار مهم تر پس بهش مسج دادم که امشب نمیتونم بیام تا نگرانم نشه بگیره بخوابه..بعد از اینکه بهش مسج دادم اونم بهم ی مسج داد و گفت:مراقب خودت باش فردا زود بیا میخوام بهت یچیزی رو بگم..
منم درجواب بهش نوشتم باشه فردا زود میام..
بعدشم گوشیمو گذاشتم کنارو شروع کردم به ادامه دادنه کارم..
داشتم به کارم میرسیدم که گوشبم به صدا در اومد..ی پیام از طرف ی شماره ناشناس..
'پیام'
(بهتر به ا/ت سر بزنی وگرنه دیگه نمیتونی ببینیشون😂).
فهمیدم کت خود الکسه پس نگران به سنا زنگ زدم چون میدونستم اون تا ساعت 2 بیداره...
{مکالمه بین شوگا و سنا}
شوگا:الو سنا
سنا: سلام شوگا چیشده؟
شوگا: ببین یکم کار دارم مراقب ا/ت باش
سنا: جیزی شده؟
شوگا: یکی بهم پیام داد گفت:بهتر به ا/ت سر بزنی وگرنه دیگه نمیتونی ببینیشون
سنا: خوده الکسه حتما
شوگا: اره ولی یچیزی..!
سنا: چی؟
شوگا: ا/ت ینفره پس چرا الکس گفته نمیتونی ببینیشون.
سنا: نمیدونم*یکم خندید*
شوگا: ب چی میخندی؟
سنا: هیچی من میرم پیش ا/ت خدافظ
شوگا: خدافظ
(قطع کرد)
پارت 24
ویو ا/ت
گوشیمو برداشتم زنگ زدم به شوگا
{مکالمه بین ا/ت و شوگا}
ا/ت: الو،سلام
شوگا: سلام
ا/ت: شوگا ساعت 6 نیم نمیای؟
شوگا: ا/ت من امشب دیر میام خونه با هیوک(بادیگارد)برو..
ا/ت: باشه*کلافه*
شوگا: ببخشید ا/ت
ا/ت: اوکی عیبی نداره..
شوگا: بای مراقب خودت باش
ا/ت: بای
(قطع کرد)
بعد از تلفن رفتم دنبال هیوک
ا/ت: هیوک..هیوک..
(علامت هیوک#)
#: بله خانم
ا/ت: امروز شوگا دیر میاد میخوام برم دکتر منو میتونی ببری؟
#: بله حتما...
رفتیم سوار ماشین شدیم راه افتادیم سمت دکتر..
ا/ت: هیوک اینجا منتظر باش من خودم میام
#: باشه فقط تنها میرین مشکلی ندارین؟
ا/ت: نه کاری ذاشتم بهت زنگ میزنم.
#: باشه
رفتم بالا ی وقت گرفتم بعد از چند مین نوبتم شده همچیز رو برای دکتر گفتم..
=: ببین خانم مین با چیزایی که شما گفتین الان یک ماه که حامله هستید..
ا/ت: چی؟
=: علائم شما علائم بارداری هست..
ا/ت: و..واقعا؟
=: بله،تبریک میگم..
ا/ت: ممنونم.
هنوز تو شک بودم..مطمئنم اگر به یونگی بگم خیلی خوشحال میشه..
از اتاق دکتر اومدم بیرونو رفتم پایین..سوار ماشین شدم و به هیوک گفتم که. حرکت کنه..
/ویو شوگا ساعت 12:00/
هنوزم کار داشتم ولی باید میرفتم خونه چون ا/ت تنها بود و از طرفی امروز بهش قول دادم میبرمش دکتر نتونستم..میخوام برم ولی پدرم نمیزاره و میگه کار مهم تر پس بهش مسج دادم که امشب نمیتونم بیام تا نگرانم نشه بگیره بخوابه..بعد از اینکه بهش مسج دادم اونم بهم ی مسج داد و گفت:مراقب خودت باش فردا زود بیا میخوام بهت یچیزی رو بگم..
منم درجواب بهش نوشتم باشه فردا زود میام..
بعدشم گوشیمو گذاشتم کنارو شروع کردم به ادامه دادنه کارم..
داشتم به کارم میرسیدم که گوشبم به صدا در اومد..ی پیام از طرف ی شماره ناشناس..
'پیام'
(بهتر به ا/ت سر بزنی وگرنه دیگه نمیتونی ببینیشون😂).
فهمیدم کت خود الکسه پس نگران به سنا زنگ زدم چون میدونستم اون تا ساعت 2 بیداره...
{مکالمه بین شوگا و سنا}
شوگا:الو سنا
سنا: سلام شوگا چیشده؟
شوگا: ببین یکم کار دارم مراقب ا/ت باش
سنا: جیزی شده؟
شوگا: یکی بهم پیام داد گفت:بهتر به ا/ت سر بزنی وگرنه دیگه نمیتونی ببینیشون
سنا: خوده الکسه حتما
شوگا: اره ولی یچیزی..!
سنا: چی؟
شوگا: ا/ت ینفره پس چرا الکس گفته نمیتونی ببینیشون.
سنا: نمیدونم*یکم خندید*
شوگا: ب چی میخندی؟
سنا: هیچی من میرم پیش ا/ت خدافظ
شوگا: خدافظ
(قطع کرد)
۱۴.۴k
۲۷ مرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.