فیک جیهوپ(دیگه عاشقت نیستم) p1
I don't love you anymore
دیگه عاشقت نیستم
ات ویو
چرخی زدم و خوب به لباس عروس توی تنم نگاه کردم...امشب من و هوسوک ازدواج میکنیم..
البته از اول راضی به ازدواج نبودیم..راستش زوری اومد خواستگاری ولی همونجا عاشق هم شدیم..
از اتاقم بیرون اومدم و به جیهوپ نگاه کردم..
ات:بریم؟
جیهوپ:مثل ماه شدی..
ات:تو هم مثل خورشید شدی..ولی ماه و خورشید از هم فاصله ندارن؟
جیهوپ:ماه وقتی شبا خورشید خسته میشه میاد و به جاش خودشو میتابونه..این عشق نیس؟
نخودی خندیدم و گفتم:آره..هست
دست همو گرفتیم و رفتیم پایین..
پدر کلیسا:خب خانوم لی ات آقای جانگ هوسوک و به همسری خود میپذیرید؟
ات:بله
پدر:جناب آقای جانگ هوسوک شما خانوم لی ات را به همسری میپذیرید؟
هوسوک:بله
پدر:من شما را زن و شوهر اعلام میکنم..
چند ساعت بعد
ات ویو
جیهوپ معلوم نیس کجا رفته..وقتشه با هم برقصیم(بچها تا حالا فک کردید رقص عروسی جیهوپ چقدر خفن میشه؟)از صندلی بلند شدم و رفتن طرف دستشویی..و صحنه ای که نباید میدیدم..
بغضم گرفت ولی قورتش دادم..من نمیتونستم این ازدواج و بهم بزنم..پس چجوری با یه خیانت کار دووم بیارم؟به ذهنم رسید که اول،تا حد مرگ عاشق خودم کنمش و بعد ولش کنم،آره این درسته..
گفتم:جیهوپ نمیای برقصیم؟
جیهوپ هول زده گفت:آ ات اونجور..
حرفش و قطع کردم:من بهت اعتماد کامل دارم هوپی..لابد ایشونم آرمیه(ما غلط بکنیم همچین کاری کنیم..)خب هوپی زود بیا...
رفتم توی سالن و به اتفاقات چند لحظه پیش فکر کردم..خداروشکر سریع فهمیدم وگرنه خیلی عاشقش میشدم..من لی اتم پس هیچ وقت غرورم و پای یه مرد خیانت کار نمیذارم...
بلاخره بعد چند دقیقه جیهوپ اومد و با هم رقصیدیم..
اسلاید دو لباس عروس
سه لباس هوپ
چهار هم لباس آرو...(همون دختره که جیهوپ باهاش به ات خیانت میکنه)
دیگه عاشقت نیستم
ات ویو
چرخی زدم و خوب به لباس عروس توی تنم نگاه کردم...امشب من و هوسوک ازدواج میکنیم..
البته از اول راضی به ازدواج نبودیم..راستش زوری اومد خواستگاری ولی همونجا عاشق هم شدیم..
از اتاقم بیرون اومدم و به جیهوپ نگاه کردم..
ات:بریم؟
جیهوپ:مثل ماه شدی..
ات:تو هم مثل خورشید شدی..ولی ماه و خورشید از هم فاصله ندارن؟
جیهوپ:ماه وقتی شبا خورشید خسته میشه میاد و به جاش خودشو میتابونه..این عشق نیس؟
نخودی خندیدم و گفتم:آره..هست
دست همو گرفتیم و رفتیم پایین..
پدر کلیسا:خب خانوم لی ات آقای جانگ هوسوک و به همسری خود میپذیرید؟
ات:بله
پدر:جناب آقای جانگ هوسوک شما خانوم لی ات را به همسری میپذیرید؟
هوسوک:بله
پدر:من شما را زن و شوهر اعلام میکنم..
چند ساعت بعد
ات ویو
جیهوپ معلوم نیس کجا رفته..وقتشه با هم برقصیم(بچها تا حالا فک کردید رقص عروسی جیهوپ چقدر خفن میشه؟)از صندلی بلند شدم و رفتن طرف دستشویی..و صحنه ای که نباید میدیدم..
بغضم گرفت ولی قورتش دادم..من نمیتونستم این ازدواج و بهم بزنم..پس چجوری با یه خیانت کار دووم بیارم؟به ذهنم رسید که اول،تا حد مرگ عاشق خودم کنمش و بعد ولش کنم،آره این درسته..
گفتم:جیهوپ نمیای برقصیم؟
جیهوپ هول زده گفت:آ ات اونجور..
حرفش و قطع کردم:من بهت اعتماد کامل دارم هوپی..لابد ایشونم آرمیه(ما غلط بکنیم همچین کاری کنیم..)خب هوپی زود بیا...
رفتم توی سالن و به اتفاقات چند لحظه پیش فکر کردم..خداروشکر سریع فهمیدم وگرنه خیلی عاشقش میشدم..من لی اتم پس هیچ وقت غرورم و پای یه مرد خیانت کار نمیذارم...
بلاخره بعد چند دقیقه جیهوپ اومد و با هم رقصیدیم..
اسلاید دو لباس عروس
سه لباس هوپ
چهار هم لباس آرو...(همون دختره که جیهوپ باهاش به ات خیانت میکنه)
۵.۲k
۲۶ شهریور ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.