Part 13
ویو ات:
یک بطری سوجو خالی رو گذاشتیم وسط و چرخوندیم، روی یجی و جونگ کوک افتاد.
^^جرعت یا حقیقت؟
_حقیقت
آروم زیر لب زمزمه کردم[بی عرضه]جونگ کوک هم روبه من لب زد.
_چیزی گفتی؟
+نه
^^کسی توی این جمع هست که قلبت رو به تپش بندازه؟
جونگ کوک کمی مکث کرد و با ریلکسی تمام گفت.
_اره
همگی سکوت کردن، جکسون هم برای ادامه بازی بطری رو دوباره چرخوند.
ایندفعه بطری به فلیکس و من افتاد.
+جرع..
قبل از اینکه حرفم رو کامل کنم فلیکس با تندی لب زد.
&جرعت
کمی مکث کردم و ادامه دادم.
+ریوجین رو ببوس!
همگی با تعجب نگاهشون رو بین من، فلیکس و ریوجین رد و بدل میکردن.
*هی، منظورت چیه؟ چرا باید این پسره بچ رو ببوسم؟(bit*ch)
&فکر کردی خیلی دوست دارم با وجود اینکه دوست دختر دارم یک دختر خراب مثل تورو ببوسم؟
جونگ کوک پوزخند کوچیکی زد و روبه ریوجین گفت.
_بازی بازیه خانم شین، همینطور فلیکس، خربزه خوردی باید پای لرزش هم بشینی.
$هی فکر کردی من اجازه میدم دوست پسرم دختر دیگه ایو ببوسه؟ فلیکس مال من و ددی منه، نه کس دیگه
ایندفعه دیگه فلیکس واکنشی به هه این نشون نداد. فقط به ریلکسی ازم پرسید.
&چند ثانیه؟
@۱۰ ثانیه ببوسش، فقط هم لبات رو نزار روی لباش، قشنگ مک بزن(استغفرالله)
ریوجین ب نگاه منگی به جکسون خیره شده بود که منم برای اینکه حرص هردوشون رو در بیارم گفتم.
+به من افتاده پس منم قبول میکنم، البته به اضافه اینکه باید وایستاده انجامش بدین، ۲۰ ثانیه باشه و ریوجین دستاش رو بندازه دور گردن فلیکس و فلیکس دستاش رو بزاره دور کمر ریوجین
همه بجز ریوجین ، فلیکس و هه این خنده ریزی کردن و خیلی ساکت منتظر موندن.
فلیکس خیلی ریلکس از جاش بلند شد، ریوجین هم با اخم پاشد.
*ات، بعدا عاقبت کارت رو میفهمی خانم خانما...(زمزمه)
یجی تایمر گوشیش رو روشن کرد و اونها هم شروع کردن، ۵ ثانیه اول بی حس هم رو میبوسیدن ولی کم کم انقدر توی حس رفتن که بعد از ۲۰ ثانیه وقتی صداشون کردیم هنوز هم در حال بوسیدن هم بودن. هه این با حرص تمام بهشون خیره شده بود و اخمی بین ابروهاش بوجود آورده بود.
هممون وقتی دیدیم ادامه دادن چپ چپ به هم نگاه کردیم و پوزخندی زدیم.
انگار فلیکس اصلا حواسش به اطراف نبود و دستش رو برده بود زیر بلوز ریوجین و آروم لمسش میکرد، ماهم که دیدیم دیگه خیلی اوضاع خیطه سریع از جامون بلند شدیم، منو یجی ریوجین رو کشیدیم و جونگ کوک و جکسون هم فلیکس رو هه این هم با حرصی ترین حالت ممکن نشسته بود و نگاه میکرد.
وقتی لود شدن چهرشون رفت توهم و هردو همزمان گفتن.
&*من داشتم اینو میبوسیدم؟
ریوجین سریع لباش رو با پشت دستش پاک کرد و سر جاش نشست.
ما هم با معذبی نشستیم.
هه این خیلی سریع با عصبانیت بطری رو چرخوند، ایندفعه به ریوجین و من افتاد. شتی زیر لب گفتم و لبخند ساختگی ای زدم. میخواستم بگم حقیقت که با چشم غره ای که ریوجین بهم رفت ترسیدم و بدون اینکه بفهمم گفتم.
+جرعت
*با جونگ کوک برو توی جنگل و بعد ۲۰ دقیقه برگرد.
ادامه دارد...
_________
گایز همونطور که توی پست قبل گفتم سعی میکنم این فیک رو تا آخر شهریور تموم کنم🙏🏻🎀
یک بطری سوجو خالی رو گذاشتیم وسط و چرخوندیم، روی یجی و جونگ کوک افتاد.
^^جرعت یا حقیقت؟
_حقیقت
آروم زیر لب زمزمه کردم[بی عرضه]جونگ کوک هم روبه من لب زد.
_چیزی گفتی؟
+نه
^^کسی توی این جمع هست که قلبت رو به تپش بندازه؟
جونگ کوک کمی مکث کرد و با ریلکسی تمام گفت.
_اره
همگی سکوت کردن، جکسون هم برای ادامه بازی بطری رو دوباره چرخوند.
ایندفعه بطری به فلیکس و من افتاد.
+جرع..
قبل از اینکه حرفم رو کامل کنم فلیکس با تندی لب زد.
&جرعت
کمی مکث کردم و ادامه دادم.
+ریوجین رو ببوس!
همگی با تعجب نگاهشون رو بین من، فلیکس و ریوجین رد و بدل میکردن.
*هی، منظورت چیه؟ چرا باید این پسره بچ رو ببوسم؟(bit*ch)
&فکر کردی خیلی دوست دارم با وجود اینکه دوست دختر دارم یک دختر خراب مثل تورو ببوسم؟
جونگ کوک پوزخند کوچیکی زد و روبه ریوجین گفت.
_بازی بازیه خانم شین، همینطور فلیکس، خربزه خوردی باید پای لرزش هم بشینی.
$هی فکر کردی من اجازه میدم دوست پسرم دختر دیگه ایو ببوسه؟ فلیکس مال من و ددی منه، نه کس دیگه
ایندفعه دیگه فلیکس واکنشی به هه این نشون نداد. فقط به ریلکسی ازم پرسید.
&چند ثانیه؟
@۱۰ ثانیه ببوسش، فقط هم لبات رو نزار روی لباش، قشنگ مک بزن(استغفرالله)
ریوجین ب نگاه منگی به جکسون خیره شده بود که منم برای اینکه حرص هردوشون رو در بیارم گفتم.
+به من افتاده پس منم قبول میکنم، البته به اضافه اینکه باید وایستاده انجامش بدین، ۲۰ ثانیه باشه و ریوجین دستاش رو بندازه دور گردن فلیکس و فلیکس دستاش رو بزاره دور کمر ریوجین
همه بجز ریوجین ، فلیکس و هه این خنده ریزی کردن و خیلی ساکت منتظر موندن.
فلیکس خیلی ریلکس از جاش بلند شد، ریوجین هم با اخم پاشد.
*ات، بعدا عاقبت کارت رو میفهمی خانم خانما...(زمزمه)
یجی تایمر گوشیش رو روشن کرد و اونها هم شروع کردن، ۵ ثانیه اول بی حس هم رو میبوسیدن ولی کم کم انقدر توی حس رفتن که بعد از ۲۰ ثانیه وقتی صداشون کردیم هنوز هم در حال بوسیدن هم بودن. هه این با حرص تمام بهشون خیره شده بود و اخمی بین ابروهاش بوجود آورده بود.
هممون وقتی دیدیم ادامه دادن چپ چپ به هم نگاه کردیم و پوزخندی زدیم.
انگار فلیکس اصلا حواسش به اطراف نبود و دستش رو برده بود زیر بلوز ریوجین و آروم لمسش میکرد، ماهم که دیدیم دیگه خیلی اوضاع خیطه سریع از جامون بلند شدیم، منو یجی ریوجین رو کشیدیم و جونگ کوک و جکسون هم فلیکس رو هه این هم با حرصی ترین حالت ممکن نشسته بود و نگاه میکرد.
وقتی لود شدن چهرشون رفت توهم و هردو همزمان گفتن.
&*من داشتم اینو میبوسیدم؟
ریوجین سریع لباش رو با پشت دستش پاک کرد و سر جاش نشست.
ما هم با معذبی نشستیم.
هه این خیلی سریع با عصبانیت بطری رو چرخوند، ایندفعه به ریوجین و من افتاد. شتی زیر لب گفتم و لبخند ساختگی ای زدم. میخواستم بگم حقیقت که با چشم غره ای که ریوجین بهم رفت ترسیدم و بدون اینکه بفهمم گفتم.
+جرعت
*با جونگ کوک برو توی جنگل و بعد ۲۰ دقیقه برگرد.
ادامه دارد...
_________
گایز همونطور که توی پست قبل گفتم سعی میکنم این فیک رو تا آخر شهریور تموم کنم🙏🏻🎀
۴.۳k
۲۲ شهریور ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.