"من به آینده فکر میکردم و اینکه تو ممکنه توش باشی، من و
"من به آینده فکر میکردم و اینکه تو ممکنه توش باشی، من و
میترسوند...آره ژنرال کاش توی همین آینده ترسهام و
بترسونی...تا باز هم باورت کنم...
توی آینه ی ماشین خودم و میدیدم، لبخند احمقانه ای روی
لبهام جا خوش کرده بود، جیمین گفته بود برام وقت گرفته...
دلم برای موهای کوتاهم تنگ شده...باید کوتاهشون کنم...ولی
اینبار نه جیمین شی...چون اون دوسش داره!"
جئون جونگکوک، 29 نوامبر 1
میترسوند...آره ژنرال کاش توی همین آینده ترسهام و
بترسونی...تا باز هم باورت کنم...
توی آینه ی ماشین خودم و میدیدم، لبخند احمقانه ای روی
لبهام جا خوش کرده بود، جیمین گفته بود برام وقت گرفته...
دلم برای موهای کوتاهم تنگ شده...باید کوتاهشون کنم...ولی
اینبار نه جیمین شی...چون اون دوسش داره!"
جئون جونگکوک، 29 نوامبر 1
۲.۵k
۱۲ آذر ۱۴۰۱
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.