تک پارتی کوکی ( درخواستی)
ژانر : مدرسه ای، عاشقانه، کیوت
خانم چو : خب بچه ها این درس هم تموم شد میتونین برین زنگ تفریح
همه : بلاخره
همه پاشدن رفتن
ات و مینی هم باهم دیگه از کلاس خارج شدن و به سمت حیاط مدرسه راه افتادن تو سالن بودن که یهو ی پسر کیوت و بشدت زیبا دیدن که داشت بند کفشاش رو میبست درسته اون کوکی بود که تازه ی هفته به مدرسه اومده بود و از موقع ای که اومده بود ات هم دیونه خودش کرده بود
ات ی دختر خیلی شر و شیطون بود اون خیلی مغرور بود تا الان به هیچ پسری پا نداده بود با اینکه هزاران نفر بهش درخواست داده بودن ولی از وقتی که کوکی دیده بود همچی فرق کرده بود اون تو ی هفته عاشق ی خرگوش شده
ویو ات
ات: اخه مینی ببین چطوری داره بند کفشش رو میبنده خیلی کیوته
مینی : ای خدا بس کن ات این تو نیستی ببین این پسر چطوری کرده تورو برم بزنمش
ات: تو خیلی گوه میخوری این کارو کنی
دو روز بعد
تو کلاس نشسته بودم زنگ تفریح بود مینی گفت میره دستشویی منم گفتم برو همین نشسته بودم که با میز جلوم روبرو شدم اون خرگوش کیوت نشسته بود و داشت هویج میخورد
چون هیچکس تو کلاس نبود صدای هویج خوردنش بلند شده بود از شدت کیوتی که داشت یهو زدم زیر گریه( خواهرم رد دادی )
همین طور داشتم با صدای بلند گریه میکردم که اومد سمتم
کوک: ببخشید میتونم بپرسم چی شده که داری گریه میکنی
یهو مینی وارد کلاس شد
مینی: از ات فاصله بگیر الان قلبش از دهنش در میاد
ات: مینی خفه شو
کوک: هاا؟؟؟
ات: ای پسر میشه انقد کیوت نباشی داری دل من رو میبری با این کارات
کوک: جان؟؟؟
ات: سارانگه( یعنی دوست دارم واینکه داره با گریه میگه حرفاشو )
ویو کوک
یس حق با جیمین بود تونستم با کیوت بودنم دلش رو ببرم
خانم چو : خب بچه ها این درس هم تموم شد میتونین برین زنگ تفریح
همه : بلاخره
همه پاشدن رفتن
ات و مینی هم باهم دیگه از کلاس خارج شدن و به سمت حیاط مدرسه راه افتادن تو سالن بودن که یهو ی پسر کیوت و بشدت زیبا دیدن که داشت بند کفشاش رو میبست درسته اون کوکی بود که تازه ی هفته به مدرسه اومده بود و از موقع ای که اومده بود ات هم دیونه خودش کرده بود
ات ی دختر خیلی شر و شیطون بود اون خیلی مغرور بود تا الان به هیچ پسری پا نداده بود با اینکه هزاران نفر بهش درخواست داده بودن ولی از وقتی که کوکی دیده بود همچی فرق کرده بود اون تو ی هفته عاشق ی خرگوش شده
ویو ات
ات: اخه مینی ببین چطوری داره بند کفشش رو میبنده خیلی کیوته
مینی : ای خدا بس کن ات این تو نیستی ببین این پسر چطوری کرده تورو برم بزنمش
ات: تو خیلی گوه میخوری این کارو کنی
دو روز بعد
تو کلاس نشسته بودم زنگ تفریح بود مینی گفت میره دستشویی منم گفتم برو همین نشسته بودم که با میز جلوم روبرو شدم اون خرگوش کیوت نشسته بود و داشت هویج میخورد
چون هیچکس تو کلاس نبود صدای هویج خوردنش بلند شده بود از شدت کیوتی که داشت یهو زدم زیر گریه( خواهرم رد دادی )
همین طور داشتم با صدای بلند گریه میکردم که اومد سمتم
کوک: ببخشید میتونم بپرسم چی شده که داری گریه میکنی
یهو مینی وارد کلاس شد
مینی: از ات فاصله بگیر الان قلبش از دهنش در میاد
ات: مینی خفه شو
کوک: هاا؟؟؟
ات: ای پسر میشه انقد کیوت نباشی داری دل من رو میبری با این کارات
کوک: جان؟؟؟
ات: سارانگه( یعنی دوست دارم واینکه داره با گریه میگه حرفاشو )
ویو کوک
یس حق با جیمین بود تونستم با کیوت بودنم دلش رو ببرم
۱۱.۸k
۰۲ آذر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۰)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.