ماه روشن من پارت 12
نشسته بودیم داشتیم خوراکی میخوردیم که
یهو هلیا گفت بریم واسه عروسی ته و میا لباس بخریم
+راستی جیمین فردا عروسی میا و ته بریم خرید امروز
-اره بیب بعد ناهار میریم پاساژ
+چه رنگی بگیریم
-مشکی و زرشکی
+اره عالیه ددی
-قربونت برم
از زبان هلیا
رفتم ناهار درست کردم خوردیم امروز میخواستم به یکی از خدمتکار ها بگم کل خونه رو تمیز کنه جوری که برق بزنه
رفتیم سمت پاساژ جیمین به کن و شلوار قرمز و مشکی ورداشت(عکسش رو میزارم)
منم یه پیرهن خیلی بلند قرمز( عکسش رو میزارم)با یه کفش مشکی گرفتم( اینم میزارم)
خرید هامون رو کردیم جیمین گفت برم چند تا نودل تند بگیرم خودشم یکم گوشت گرفت
رفتیم خونه مشغول درست کردم نودل بودم که جیمین از پشت بغلم کرد
-هوم چه بویی میده
+گفتم خوشبوعه دست پخت منه دیگه
-گفت غذا جای خودش بوی موهات چه بدنت رو میگم
+(با خجالت) مرسی ددی
-قربونت
+خدانکنه برو بشین الان دیگه نودل اماده میشه شکمو
-😂
+😂
شام اماده شد
رفتم میز رو چیدم جیمین هم صدا زدم امد
شام رو خوردیم رفتیم تو اتاق مشترکمون که بخوابیم یه لباس خواب بیش از حد کیوت بود جیمین بهم داد گفت بپوشم( عکسش رو میزارم) پوشیدم یجور با لباس جیمین ست بودش
رفتم روتین شبونم رو انجام دادم لباس رو پوشیدم و رفتم رو تخت جیمین رفت حموم بعد 20 مین امد لباس رو پوشید بغلم کرد هی لبم رو مک میزد جوری که طعم خون رو مزه کردم و منم هی مک زدم نفس کم اوردیم امد تو گوشم گفت
-بیبی من خیلی خوشمزست😈
+درست مثل ددی من😈
گردنم رو بوسید
میخواست بلند شه که با دستم گردنش رو گرفتم و لبش رو مک زدم تا خسته شدیم
بعد همو بغل کردیم و خوابیدیم
فردا
بلند شدم دیدیم........
الان گوشیم 14 درصد شارژ داره یه نیم ساعت دیگه پارت 13 رو میزارم الان هم عکس لباس هاشون رو🐣💛🌙
یهو هلیا گفت بریم واسه عروسی ته و میا لباس بخریم
+راستی جیمین فردا عروسی میا و ته بریم خرید امروز
-اره بیب بعد ناهار میریم پاساژ
+چه رنگی بگیریم
-مشکی و زرشکی
+اره عالیه ددی
-قربونت برم
از زبان هلیا
رفتم ناهار درست کردم خوردیم امروز میخواستم به یکی از خدمتکار ها بگم کل خونه رو تمیز کنه جوری که برق بزنه
رفتیم سمت پاساژ جیمین به کن و شلوار قرمز و مشکی ورداشت(عکسش رو میزارم)
منم یه پیرهن خیلی بلند قرمز( عکسش رو میزارم)با یه کفش مشکی گرفتم( اینم میزارم)
خرید هامون رو کردیم جیمین گفت برم چند تا نودل تند بگیرم خودشم یکم گوشت گرفت
رفتیم خونه مشغول درست کردم نودل بودم که جیمین از پشت بغلم کرد
-هوم چه بویی میده
+گفتم خوشبوعه دست پخت منه دیگه
-گفت غذا جای خودش بوی موهات چه بدنت رو میگم
+(با خجالت) مرسی ددی
-قربونت
+خدانکنه برو بشین الان دیگه نودل اماده میشه شکمو
-😂
+😂
شام اماده شد
رفتم میز رو چیدم جیمین هم صدا زدم امد
شام رو خوردیم رفتیم تو اتاق مشترکمون که بخوابیم یه لباس خواب بیش از حد کیوت بود جیمین بهم داد گفت بپوشم( عکسش رو میزارم) پوشیدم یجور با لباس جیمین ست بودش
رفتم روتین شبونم رو انجام دادم لباس رو پوشیدم و رفتم رو تخت جیمین رفت حموم بعد 20 مین امد لباس رو پوشید بغلم کرد هی لبم رو مک میزد جوری که طعم خون رو مزه کردم و منم هی مک زدم نفس کم اوردیم امد تو گوشم گفت
-بیبی من خیلی خوشمزست😈
+درست مثل ددی من😈
گردنم رو بوسید
میخواست بلند شه که با دستم گردنش رو گرفتم و لبش رو مک زدم تا خسته شدیم
بعد همو بغل کردیم و خوابیدیم
فردا
بلند شدم دیدیم........
الان گوشیم 14 درصد شارژ داره یه نیم ساعت دیگه پارت 13 رو میزارم الان هم عکس لباس هاشون رو🐣💛🌙
۶.۷k
۲۹ بهمن ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.