وقتی تازه عضو شدی...p3
#سناریو #بی_تی_اس #استری_کیدز #لینو #مینهو
•گذشت زمان•
ساعت ۵ بود،حاضر شدی و زود خودتو به کمپانی رسوندی.
×یااا بازم دیرم شد
داشتی به سمت اتاق تمرین میرفتی که یکی از استف ها صدات کرد
=خانوم کیم؟
سرتو برگردوندی
×بله؟
=لطفا یه چند لحظه تشریف بیارین اینجا کارتون دارم
×چ...چشم
به اتاق استف رفتی و بعد از یه مکالمه طولانی به اتاق تمرین رفتی،با دیدن اتاق خالی تعجب کردی.
×انقدر زود رفتن؟
÷تو دیر کردی
به سمت صدا برگشتی
×لی...نو؟
÷مثل همیشه
ساکشو برداشت و بدون توجهی بهت اتاق رو ترک کرد. دنبالش دویدی.
×هی لینو صبر کن
توجهی نکرد و به راهش ادامه داد که دستشو گرفتی و کاری کردی وایسته
×خواهش میکنم*نفس نفس زدن*باید باهات حرف بزنم
روشو برنگردوند
÷در مورد چی؟
×در مورد دیشب
÷فکر نکنم حرفی باقی مونده باشه
×ولی من...
نزاشت حرفتو تموم کنی
÷من جوابمو گرفتم ات،لازم نیست در موردش توضیح بدی
به راهش ادامه داد و توهم آروم پشت سرش میرفتی
×ولی من که جوابی بهت ندادم
÷همین که ولم کردی فهمیدم،لازم نیست حتما حرفی بزنی تا بفهمم؛دلیل این انتخابت هم به خودت مربوطه من ازت توصیح نمیخوام
×حتی اگه جوابم مثبت باشه؟
سرجاش وایستاد که باعث شد تو هم پشت سرش وایستی
×حتی اگه تو انتخابم باشی بازم نمیخوای برات توضیح بدم؟
به سمتت برگشت و با پوزخند تلخی حرفی زد که قلب لرزید
÷اگه من انتخابت بودم،دیشب با اون حال ولم نمیکردی
میخواست بره که دستشو گرفتی و بوسه کوتاهی روی لباش زدی؛به چشماش نگاه کردی
×من دیشب شوکه شدم،لطفا بهم حق بده. لینو من دوست دا...
لباشو رو لبات کبوند و اجازه نداد حرفت تموم شه،بعد از یه بوسه طولانی ازت جدا شد تورو توی بغل خودش جا داد
÷منم دوستت دارم ات
لبخندی زدی و محکم تر بغلش کردی و زیر لب طوری که نشنوه زمزمه کردی
×من خیلی بیشتر آقای لی،خیلی بیشتر
•گذشت زمان•
ساعت ۵ بود،حاضر شدی و زود خودتو به کمپانی رسوندی.
×یااا بازم دیرم شد
داشتی به سمت اتاق تمرین میرفتی که یکی از استف ها صدات کرد
=خانوم کیم؟
سرتو برگردوندی
×بله؟
=لطفا یه چند لحظه تشریف بیارین اینجا کارتون دارم
×چ...چشم
به اتاق استف رفتی و بعد از یه مکالمه طولانی به اتاق تمرین رفتی،با دیدن اتاق خالی تعجب کردی.
×انقدر زود رفتن؟
÷تو دیر کردی
به سمت صدا برگشتی
×لی...نو؟
÷مثل همیشه
ساکشو برداشت و بدون توجهی بهت اتاق رو ترک کرد. دنبالش دویدی.
×هی لینو صبر کن
توجهی نکرد و به راهش ادامه داد که دستشو گرفتی و کاری کردی وایسته
×خواهش میکنم*نفس نفس زدن*باید باهات حرف بزنم
روشو برنگردوند
÷در مورد چی؟
×در مورد دیشب
÷فکر نکنم حرفی باقی مونده باشه
×ولی من...
نزاشت حرفتو تموم کنی
÷من جوابمو گرفتم ات،لازم نیست در موردش توضیح بدی
به راهش ادامه داد و توهم آروم پشت سرش میرفتی
×ولی من که جوابی بهت ندادم
÷همین که ولم کردی فهمیدم،لازم نیست حتما حرفی بزنی تا بفهمم؛دلیل این انتخابت هم به خودت مربوطه من ازت توصیح نمیخوام
×حتی اگه جوابم مثبت باشه؟
سرجاش وایستاد که باعث شد تو هم پشت سرش وایستی
×حتی اگه تو انتخابم باشی بازم نمیخوای برات توضیح بدم؟
به سمتت برگشت و با پوزخند تلخی حرفی زد که قلب لرزید
÷اگه من انتخابت بودم،دیشب با اون حال ولم نمیکردی
میخواست بره که دستشو گرفتی و بوسه کوتاهی روی لباش زدی؛به چشماش نگاه کردی
×من دیشب شوکه شدم،لطفا بهم حق بده. لینو من دوست دا...
لباشو رو لبات کبوند و اجازه نداد حرفت تموم شه،بعد از یه بوسه طولانی ازت جدا شد تورو توی بغل خودش جا داد
÷منم دوستت دارم ات
لبخندی زدی و محکم تر بغلش کردی و زیر لب طوری که نشنوه زمزمه کردی
×من خیلی بیشتر آقای لی،خیلی بیشتر
۲۵.۶k
۱۶ فروردین ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۲۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.