PART 16
وقتی فقط با دوستات رفته بودی اما...
خواستم برم سمت در دیدم صدای جیغ قطع شد یه ذره صبر کردم و یهو درو باز کردم چیزی که دیدم رو باور نمیکردم 2تا مرد هیکلی بودن و داشتن به میا تجاو.ز میکردن تا منو دیدن خجاات کشیدن و سریع فرار کردن میا تا منو دید لباسشو پوشید و از عمارت فرار کرد بیرون واقعا از این کار ارباب ناراحت شدم یعنی به خاطر من میا اینحوری شد باید برم بهش بگم
ویو تهیونگ
بعد از شام رفتیم اناقم تا درباره عملیاتمون حرف بزنیم
جین: اون دختره جاسوسه؟
جیمین: قراره بشه یکی باید بهش یاد بده
جین: من که نمیتونم
جیمین: منم
جین: شما دوتا میمونید
جیمین: با اینکه میدونم نباید اینو بگم اما باید اون بهش نزدیک بشه و شاید بهش تجاو. ز کنه پس باید با یکی از شما دوتا رابطه داشته باشه🙄
:]
کوک: با اون دختره چی کار کردی
تهیونگ: کاری که باید میکردم
کوک: اهان
کوک: از کی باید اموزششو شروع کنیم؟
تهیونگ: هرچه زودتر بهتر
کوک: هیونگ باید سعی کنی بهش نزدیک بشی
تهیونگ: چرا اونوقت
کوک: اولا که باید نرمش کنی دوما واسه رابطه و اینا
تهیونگ: چرا من
کوک: چون اینا کلا پیشنهاد های تو بود
جیمین: اره راس میگه
جین: اره
تهیونگ: شماها چی میگید این وسط😒😪
جیمین: خب ما بریم دیگه بقیه شو بزاریم واسه بعدا
کوک: اوکی باید
همه رفتن جز کوک
تهیونک رفت تو اتاقش و اینکه
تق تق تق صدای در
تهیونگ: هااا؟
ا/ت: میشه بیام تو
تهیونگ: بیا بیبنم
ویو ا/ت
رفتم تو و دیدم 7تا شیشه شرابه اوفف
: نفسمو حبس کردمو گفتم
ا/ت: اصلا کار درستی با میا نکردید
تهیونگ: اونوقت به تو چه ربطی داره؟
ا/ت: خب خب اون به خاطر من اینجوری شد پس باید منو تنبیه کنید
تهیونگ: الان داری تو کارای من دخالت میکنی؟
ا/ت: خب راستش فقط اومدم بهتون بگم
که یهو دیدن ارباب پاشد و از موهام کرفت و میکشید انقدر درد داشت
ا/ت: اییی ارباب خواهش میکنم ولم کنیم
تهیونگ: یه درسی بهت بدم که تا اخر عمرت یادت نره هرزه بدبخت
ا/ت: ارباب خواهش میکنم هق درد داره هق
تهیونگ: باید قبل از اینکه با پرویی تمام اون حرفو میزدی بهش فکر میکردی😏
و همون جور کشون کشون ا/ت رو میبره میندازه تو اتاق........
کرم ادمینتون گرفته🤣😐
شرط:
فالو♡10
لایک ♡5
و خبر بد😳
با اینکه شما حرص میخورید و میگید پارت بعدی رو بزار ما مییریم مشهد به مدت فک کنم1هفته و من نه نت دارم نه میتونم جلو مامان بابام فیک بنویسم و تو قطارم نمیشه وای سعی میکنم بنویسم و زود بزارم و اکه دیر دیر کذاشتم ناراحت نشید🫣😊
خواستم برم سمت در دیدم صدای جیغ قطع شد یه ذره صبر کردم و یهو درو باز کردم چیزی که دیدم رو باور نمیکردم 2تا مرد هیکلی بودن و داشتن به میا تجاو.ز میکردن تا منو دیدن خجاات کشیدن و سریع فرار کردن میا تا منو دید لباسشو پوشید و از عمارت فرار کرد بیرون واقعا از این کار ارباب ناراحت شدم یعنی به خاطر من میا اینحوری شد باید برم بهش بگم
ویو تهیونگ
بعد از شام رفتیم اناقم تا درباره عملیاتمون حرف بزنیم
جین: اون دختره جاسوسه؟
جیمین: قراره بشه یکی باید بهش یاد بده
جین: من که نمیتونم
جیمین: منم
جین: شما دوتا میمونید
جیمین: با اینکه میدونم نباید اینو بگم اما باید اون بهش نزدیک بشه و شاید بهش تجاو. ز کنه پس باید با یکی از شما دوتا رابطه داشته باشه🙄
:]
کوک: با اون دختره چی کار کردی
تهیونگ: کاری که باید میکردم
کوک: اهان
کوک: از کی باید اموزششو شروع کنیم؟
تهیونگ: هرچه زودتر بهتر
کوک: هیونگ باید سعی کنی بهش نزدیک بشی
تهیونگ: چرا اونوقت
کوک: اولا که باید نرمش کنی دوما واسه رابطه و اینا
تهیونگ: چرا من
کوک: چون اینا کلا پیشنهاد های تو بود
جیمین: اره راس میگه
جین: اره
تهیونگ: شماها چی میگید این وسط😒😪
جیمین: خب ما بریم دیگه بقیه شو بزاریم واسه بعدا
کوک: اوکی باید
همه رفتن جز کوک
تهیونک رفت تو اتاقش و اینکه
تق تق تق صدای در
تهیونگ: هااا؟
ا/ت: میشه بیام تو
تهیونگ: بیا بیبنم
ویو ا/ت
رفتم تو و دیدم 7تا شیشه شرابه اوفف
: نفسمو حبس کردمو گفتم
ا/ت: اصلا کار درستی با میا نکردید
تهیونگ: اونوقت به تو چه ربطی داره؟
ا/ت: خب خب اون به خاطر من اینجوری شد پس باید منو تنبیه کنید
تهیونگ: الان داری تو کارای من دخالت میکنی؟
ا/ت: خب راستش فقط اومدم بهتون بگم
که یهو دیدن ارباب پاشد و از موهام کرفت و میکشید انقدر درد داشت
ا/ت: اییی ارباب خواهش میکنم ولم کنیم
تهیونگ: یه درسی بهت بدم که تا اخر عمرت یادت نره هرزه بدبخت
ا/ت: ارباب خواهش میکنم هق درد داره هق
تهیونگ: باید قبل از اینکه با پرویی تمام اون حرفو میزدی بهش فکر میکردی😏
و همون جور کشون کشون ا/ت رو میبره میندازه تو اتاق........
کرم ادمینتون گرفته🤣😐
شرط:
فالو♡10
لایک ♡5
و خبر بد😳
با اینکه شما حرص میخورید و میگید پارت بعدی رو بزار ما مییریم مشهد به مدت فک کنم1هفته و من نه نت دارم نه میتونم جلو مامان بابام فیک بنویسم و تو قطارم نمیشه وای سعی میکنم بنویسم و زود بزارم و اکه دیر دیر کذاشتم ناراحت نشید🫣😊
۱۸.۲k
۲۴ تیر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.