قاتل زنجیره ای پارت ۶
.................
خمیری رو ک اندازه دستش بود رو روی جای دست گذاشتم.....ک چراغی ک بالای در بود از رنگ قرمز ب رنگ سبز تغییر کرد.......
وارد اون اتاق شدم.....جلو تر ک رفتم دیدم ب اتاق واضح تر شد...
چراغ قرمزی ک از سقف آویزون بود فضا رو ی جورایی دارک و خوفناک کرده بود .....
همینطور ک با چشمام داشتم ب اتاق نگاه مینداختم یک بندی یا ی جورایی طناب رو دیدم ک عکس هایی با گیره ب اون طنابه اویز بود....
عکس ها واضح نبود پس رفتم جلوتر ک با دیدن عکس ها تو جام سیخ شدم!!
تمام قتل هایی ک انجام داده بود رو ازشون عکس گرفته بود و گذاشته بود اینجا!!
ک چشمم ب ی پسری افتاد این....این همون جونگ کوک ...همون سوپر مارکتی داره بود.....سلاخی کرده بودش.....!!
ی قطره اشکی از گوشه چشمام ب پایین اومد...
همینجوری ک داشتم ب عکس ها نگاه میکردم با دیدن عکسی رو زانوهام فرد اومدم...!!!
اون....اون خواهرم بود پوست بدنش رو کنده بود و داخل وان اسید گذاشته بود!!!
ک نفس های گرمی رو پشت گوشم حس کردم .....
ب نظرتون کیه؟
خب میخوام شرط بزارم😑
لایک:۲۰
کامت:۱۰
تا نرسونید نمیزارم
بای
خمیری رو ک اندازه دستش بود رو روی جای دست گذاشتم.....ک چراغی ک بالای در بود از رنگ قرمز ب رنگ سبز تغییر کرد.......
وارد اون اتاق شدم.....جلو تر ک رفتم دیدم ب اتاق واضح تر شد...
چراغ قرمزی ک از سقف آویزون بود فضا رو ی جورایی دارک و خوفناک کرده بود .....
همینطور ک با چشمام داشتم ب اتاق نگاه مینداختم یک بندی یا ی جورایی طناب رو دیدم ک عکس هایی با گیره ب اون طنابه اویز بود....
عکس ها واضح نبود پس رفتم جلوتر ک با دیدن عکس ها تو جام سیخ شدم!!
تمام قتل هایی ک انجام داده بود رو ازشون عکس گرفته بود و گذاشته بود اینجا!!
ک چشمم ب ی پسری افتاد این....این همون جونگ کوک ...همون سوپر مارکتی داره بود.....سلاخی کرده بودش.....!!
ی قطره اشکی از گوشه چشمام ب پایین اومد...
همینجوری ک داشتم ب عکس ها نگاه میکردم با دیدن عکسی رو زانوهام فرد اومدم...!!!
اون....اون خواهرم بود پوست بدنش رو کنده بود و داخل وان اسید گذاشته بود!!!
ک نفس های گرمی رو پشت گوشم حس کردم .....
ب نظرتون کیه؟
خب میخوام شرط بزارم😑
لایک:۲۰
کامت:۱۰
تا نرسونید نمیزارم
بای
۱۵.۶k
۳۰ بهمن ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۱۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.