عاشق پسر عموم شدم پارت9
پس زود گفتم
+اه تهیونگ پاهام درد میکنه بهتره بشینیم
تهیونگ: اوکی
رفتیم نشستیم و شروع کردیم به نوشیدن شراب🍷کوک و میا هم نشستن کوک سمت چپم نشست و تهیونگ سمت راست در حال صحبت با بقیه بودیم که دستی روی پام حس کردم وقتی نگاه کردم کوک بود روی رون های ل*ختم دست میکشید وقتی بهش نگاه کردم با نیشخند بهم نگاه میکرد و بیشتر دستاشو بالامیاورد چون زیادی شراب خورده بودم برام مهم نبود و داشتم لذت می بردم فکر کنم میا متوجه شده بود و داشت با عصبانیت نگاهم می کرد که تهیونگ گفت
تهیونگ: انگار مستی بیا ببرمت توی اتاقت
که یک دفعه جیغ کوتاهی کشیدم
تهیونگ:(نگران) چیشد ا.ت حالت خوبه
+ا..اره ..خ...خوبم
به زیر میز نگاه کردم کوک به رونم چنگ زده بود و هر لحظه بیشتر فشار میداد که
از حرص گفتم
+خب راست میگی میخوام برم بخوابم یکم خستم زود پا شدم وتهیونگ کمرمو گرفت از بقیه پسرا خدا حافظی کردم کوک باعصبانیت نگام میکرد توجه نکردم و رفیم تو با کمک تهیونگ از پله ها بالا رفتم به دراتاق رسیدیم برام باز کرد
تهیونگ:اووو اتاق خوشکلی داری
+ممنون
تهیونگ: روی تخت نشست و به اتاق نگاه می کرد
+نمیخوای بری
تهیونگ: داری بیرونم میکنی
+اه نه فقط میخوام بخوابم
تهیونگ: اوکی پس من میرم(رفت طرف در و بر گشت )
اه راستی شماره تو بگو که داشته باشمش
+اوک بنویس*********تموم
تهیونگ: اره بای(رفت طرف در که دوباره برگشت اومد سمتم و یکدفعه ل*باشو گذاشت رو ل*بام و مک زد )
+(تعجب کرده بودم همین که خواسم همراهی کنم یک دفعه در با صدا باز شد و هلش دادم به طرف در بر گشتم کوک با چشمای به خون نشسته داشت نگام میکرد)
جونگکوک:دارید چه غلطی میکنید(داد)
+ک..کو...کوک
تهیونگ: امممم خوشمزه بود فعلا(دست تکون داد رفت بیرون)
کوک دنبالش رفت _هی تهیونگ داشتی چیکار میکردی (داد)
تهیونگ:هیچی ا.ت و بوس کردم(نیشخند)
_دیگه نزدیکش نمیشی (عصبی و داد)
تهیونگ: اونوقت چرا دوست دخترت نیست که(نیشخند)
_از کجا معلوم (نیشخند)
تهیونگ:تو خودت دوس دختر داری
_ا.ت دوس دخترمه فقط به کسی نگفتیم
تهیونگ: داری دروغ میگی
_من بهت هشدار دادم دیگه بقیش با خودت(نیشخند و رفت)
تهیونگ :لعنت بهت کوک(عصبی و رفت)
ویو کوک
تو کل جشن حواسم به ا.ت بود چون خیلی زیبا شده بود فقط از لباسش زیاد خوشم نیومد یکم باز بود و این منو عصبی میکرد و میدونم تهیونگ اونو برا چی میخواد هر دفعه به ا.ت نزدیک میشد عصبی میشدم چون اون یه هوس بازه موقع رقص هی به ا.ت بیشتر نزدیک میشد
بعد اومدن شستن ما هم نشستیم دستمو رو پای ا.ت می کشیدم میدونستم که خوشش میاد که تهیونگ لعنتی گفت که ببرتش توی اتاق میدونستم میخواد یه کاری کنه بعد اینکه رفتن
بعد چند دقیقه بقیه رو پیچوندم و رفتم سمت اتاق ا.ت که دیدم تهیونگ داره ا.تو میبوسه خون جلو چشامو گرفته بود
دنبال تهیونگ افتادم بعد بحث کردن با هاش به اتاق ا.ت بر گشتم دیدم روی تخت نشسته معلومه که یکم مسته ومن که عصبی بودم ازش رفتم کمرشو گرفتم بهش نزدیک شدم گردنشو بو کردم نفس داغمو توش خالی کردم و یه م*ک ازش گرفتم اوه مزش از هزارتا میوه بهتره
_دوس داری پسرا بهت نزدیک بشن (اخم)
+چی(متعجب)
_اگ اینقددوس داری پسرا نزدیکت بشن به خودم بگو به ف*اک*ت بدم +خفه شو کوک _چرا میدونم که دوس داری
+اه تهیونگ پاهام درد میکنه بهتره بشینیم
تهیونگ: اوکی
رفتیم نشستیم و شروع کردیم به نوشیدن شراب🍷کوک و میا هم نشستن کوک سمت چپم نشست و تهیونگ سمت راست در حال صحبت با بقیه بودیم که دستی روی پام حس کردم وقتی نگاه کردم کوک بود روی رون های ل*ختم دست میکشید وقتی بهش نگاه کردم با نیشخند بهم نگاه میکرد و بیشتر دستاشو بالامیاورد چون زیادی شراب خورده بودم برام مهم نبود و داشتم لذت می بردم فکر کنم میا متوجه شده بود و داشت با عصبانیت نگاهم می کرد که تهیونگ گفت
تهیونگ: انگار مستی بیا ببرمت توی اتاقت
که یک دفعه جیغ کوتاهی کشیدم
تهیونگ:(نگران) چیشد ا.ت حالت خوبه
+ا..اره ..خ...خوبم
به زیر میز نگاه کردم کوک به رونم چنگ زده بود و هر لحظه بیشتر فشار میداد که
از حرص گفتم
+خب راست میگی میخوام برم بخوابم یکم خستم زود پا شدم وتهیونگ کمرمو گرفت از بقیه پسرا خدا حافظی کردم کوک باعصبانیت نگام میکرد توجه نکردم و رفیم تو با کمک تهیونگ از پله ها بالا رفتم به دراتاق رسیدیم برام باز کرد
تهیونگ:اووو اتاق خوشکلی داری
+ممنون
تهیونگ: روی تخت نشست و به اتاق نگاه می کرد
+نمیخوای بری
تهیونگ: داری بیرونم میکنی
+اه نه فقط میخوام بخوابم
تهیونگ: اوکی پس من میرم(رفت طرف در و بر گشت )
اه راستی شماره تو بگو که داشته باشمش
+اوک بنویس*********تموم
تهیونگ: اره بای(رفت طرف در که دوباره برگشت اومد سمتم و یکدفعه ل*باشو گذاشت رو ل*بام و مک زد )
+(تعجب کرده بودم همین که خواسم همراهی کنم یک دفعه در با صدا باز شد و هلش دادم به طرف در بر گشتم کوک با چشمای به خون نشسته داشت نگام میکرد)
جونگکوک:دارید چه غلطی میکنید(داد)
+ک..کو...کوک
تهیونگ: امممم خوشمزه بود فعلا(دست تکون داد رفت بیرون)
کوک دنبالش رفت _هی تهیونگ داشتی چیکار میکردی (داد)
تهیونگ:هیچی ا.ت و بوس کردم(نیشخند)
_دیگه نزدیکش نمیشی (عصبی و داد)
تهیونگ: اونوقت چرا دوست دخترت نیست که(نیشخند)
_از کجا معلوم (نیشخند)
تهیونگ:تو خودت دوس دختر داری
_ا.ت دوس دخترمه فقط به کسی نگفتیم
تهیونگ: داری دروغ میگی
_من بهت هشدار دادم دیگه بقیش با خودت(نیشخند و رفت)
تهیونگ :لعنت بهت کوک(عصبی و رفت)
ویو کوک
تو کل جشن حواسم به ا.ت بود چون خیلی زیبا شده بود فقط از لباسش زیاد خوشم نیومد یکم باز بود و این منو عصبی میکرد و میدونم تهیونگ اونو برا چی میخواد هر دفعه به ا.ت نزدیک میشد عصبی میشدم چون اون یه هوس بازه موقع رقص هی به ا.ت بیشتر نزدیک میشد
بعد اومدن شستن ما هم نشستیم دستمو رو پای ا.ت می کشیدم میدونستم که خوشش میاد که تهیونگ لعنتی گفت که ببرتش توی اتاق میدونستم میخواد یه کاری کنه بعد اینکه رفتن
بعد چند دقیقه بقیه رو پیچوندم و رفتم سمت اتاق ا.ت که دیدم تهیونگ داره ا.تو میبوسه خون جلو چشامو گرفته بود
دنبال تهیونگ افتادم بعد بحث کردن با هاش به اتاق ا.ت بر گشتم دیدم روی تخت نشسته معلومه که یکم مسته ومن که عصبی بودم ازش رفتم کمرشو گرفتم بهش نزدیک شدم گردنشو بو کردم نفس داغمو توش خالی کردم و یه م*ک ازش گرفتم اوه مزش از هزارتا میوه بهتره
_دوس داری پسرا بهت نزدیک بشن (اخم)
+چی(متعجب)
_اگ اینقددوس داری پسرا نزدیکت بشن به خودم بگو به ف*اک*ت بدم +خفه شو کوک _چرا میدونم که دوس داری
۶۰.۵k
۲۹ مرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۸۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.