فروشنده عشق
فروشنده عشق
part①②
ویو هیونگ:
داشت بزور وادارم میکرد راه برم ولی خودمو انداختم رو زمین و دستمو از دستش کشیدم بیرون تا خواستم در برم منو بلند کردو گذاشت رو کولش
درحالی که محکم میزدم به پشتش گفتم: بیشعور ولم کننن..پدرسگ ولم کن ببینممم
جونگکوک: به من فحش میدی؟ الان نشونت میدم
همینطور که بودم رو کولش رفت سمت اتاق و درو بازکرد و همینطور که رو کولش بود منو پرت کرد پایین و سرم محکم خورد به سرامیک
هِیونگ: وایی سرم.. ای سرم داره گیج میره
اون مردک عوضی که اسمشو نمیدونم از اتاق رفت بیرون و درو قفل کرد سرم هیلی بد درد میکرد و گیج میرفت احساس میکردم هر لحظه از هوش میرم
ویو ا/ت:
این پسره بیشعور وقتی دید مقاومت میکنم و باهاش نمیرم منو براید استایل بغل کرد و به راهش ادامه داد منم دستمو تو همدیگه جمع کردم و با اخم زل زدم به روبروم
این خونشونم انقده بزرگه که این راه تمومی نداشتـ
جیهوپ:....
خوشگله نمیخوان لایک کنن؟
part①②
ویو هیونگ:
داشت بزور وادارم میکرد راه برم ولی خودمو انداختم رو زمین و دستمو از دستش کشیدم بیرون تا خواستم در برم منو بلند کردو گذاشت رو کولش
درحالی که محکم میزدم به پشتش گفتم: بیشعور ولم کننن..پدرسگ ولم کن ببینممم
جونگکوک: به من فحش میدی؟ الان نشونت میدم
همینطور که بودم رو کولش رفت سمت اتاق و درو بازکرد و همینطور که رو کولش بود منو پرت کرد پایین و سرم محکم خورد به سرامیک
هِیونگ: وایی سرم.. ای سرم داره گیج میره
اون مردک عوضی که اسمشو نمیدونم از اتاق رفت بیرون و درو قفل کرد سرم هیلی بد درد میکرد و گیج میرفت احساس میکردم هر لحظه از هوش میرم
ویو ا/ت:
این پسره بیشعور وقتی دید مقاومت میکنم و باهاش نمیرم منو براید استایل بغل کرد و به راهش ادامه داد منم دستمو تو همدیگه جمع کردم و با اخم زل زدم به روبروم
این خونشونم انقده بزرگه که این راه تمومی نداشتـ
جیهوپ:....
خوشگله نمیخوان لایک کنن؟
۵.۷k
۲۴ اسفند ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.