p13
p13
جیمین:واقعا میتونم بیام؟(رو به پسرا)
پسرا:اوهوم
جیمین:واقعا(ذوق)
یونگی:البته ولی فکر اینکه بخوایی با ات فرار کنی به سرت نزنه
جیمین:باشه
یونگی:خب دیگه بریم
همه:بریم
ات:راستی اون وو نمیخوایی یه چند روزی بیایی پیش ما؟
اون وو:نمیدونم،نه خانوادم نگرانم میشن شما برین
ات:باشه خدافس(ذوق)
اون وو:خدافس(ذوق)
رفتن بغل هم*
جین:اه اه چندشا ات بیا دیگه
ات:باشه
اون وو:هر موقع خواستی همو ببینیم بهم بگو
ات:باشه
خماریییییییی🗿🚬
جیمین:واقعا میتونم بیام؟(رو به پسرا)
پسرا:اوهوم
جیمین:واقعا(ذوق)
یونگی:البته ولی فکر اینکه بخوایی با ات فرار کنی به سرت نزنه
جیمین:باشه
یونگی:خب دیگه بریم
همه:بریم
ات:راستی اون وو نمیخوایی یه چند روزی بیایی پیش ما؟
اون وو:نمیدونم،نه خانوادم نگرانم میشن شما برین
ات:باشه خدافس(ذوق)
اون وو:خدافس(ذوق)
رفتن بغل هم*
جین:اه اه چندشا ات بیا دیگه
ات:باشه
اون وو:هر موقع خواستی همو ببینیم بهم بگو
ات:باشه
خماریییییییی🗿🚬
۲.۳k
۰۳ تیر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.