اشپزان پارت6
#اشپزان پارت6
بدو از اتوبوس پیاده شدم و همونجا جلوی اتوبوس نفسی تازه کردم و روی زانوعام خم شدم و دستام رو رانو هام گذاشتم چن ثانیه بعد قشنگ راسط ایستاد مو ب پست نگاه کردم ک اصلا اتوبوس رفته بود نگاهمو ب جلو دادم و ب رستوران نگاه کردم و بلند گفتم:خودشه:)
ک چنتا خانوم ک داشتن راه میرفتن نگاهم کردن اهمیت ندادم و ب سمت رستوران رفتم جلوی رستوران لباس هام رو صاف کردم و داخل شدم از گارسون خاصتم ی جا ب من بده منو راه نمایی کرد و کنار ی دفتری ک فکر کنم دفتر مدیر بود ،بعد منو داد دستم
گارسون:چه میل دارید ؟!
ا/ت:پیشنهاد سرشپز
گاسون:ممنون.چن دقیقه ای صبر کنید
گارسون ک رفت نگاه دورو برم کردمو نگا مردم میکردم ک صدای بدی ب گوشم خورد سرم و بر گردوندم ک از یکی از درای سالن جین ب بیرون اومد و از رستوران خارج شد منم هعی صداش میزدم
ا/ت:استاد ،سوکجین
جین:......
اون خارج شد و منم ب سرعت خارج شدم دیدم رفت روی یکی از نیمکتا ک ی کمی از رستوران فاصله داره نشسته
ب سمتش رفتم و روی نیمکت کنارش نشستم و اون دهن وا کرد
جین:هعی چرا اینجایی؟!مگ نگفتم فردا بیا اصلا چرا دنبال منی ها
زیر لب گفتم:ترمز کن
ولی انگار نمیشنید
جین:هعی پاشو برو ی نودل از اونجا بگیر
اشاره کرد ب ی دکه نودل اماده
ا/ت:ها؟
جین:هعی چقدر خنگی اگ همه دخترا مث تو خنگ با شن پ من چجوری تشکیل خانواده بدم؟!
وا این چی و ب چی ربط میده داشت حرف میزد ک من رفتم ی نودل گرفتم و نمی دونم چرا ی دفعه سایلنت شود و از دستم گرفت و گفت:بشین،با بت اینم ممنون
شروع ب خوردن کرد ک گفتم :استاد چرا ی دفعه از رستوران اومدی بیرون؟
جین:عاام ...راستش دیگ اونجا کار نمی کنم میخوام استعفا بدم هرچی ب مدیر میگم مواد غذایی بدن ب رو خودش نمیار من تحمل نکردم و اومد بیرون
ا/ت:اهاپس اگ استعفا بدین کی بیاد جشنوار
ظرف نودل گذاشت و پاشد و ب جلوی رستوران رفت جلوی اولین میز ی پسری بود ک با انگشت نشون داد و گفت:اون و ببین اون پسرس استعداد نداره همش تقلیده
ا/ت:پس بازم با این حال مجبوری بهم یاد بدی
دست ب کمر ایستادو خیلی محکم گفت :یاد میدم جوری ک رقیب نداشته باشی
همین ک گفت خر ذوق شدم ک رفت داخل و منم دنبالش رفتم
بدو از اتوبوس پیاده شدم و همونجا جلوی اتوبوس نفسی تازه کردم و روی زانوعام خم شدم و دستام رو رانو هام گذاشتم چن ثانیه بعد قشنگ راسط ایستاد مو ب پست نگاه کردم ک اصلا اتوبوس رفته بود نگاهمو ب جلو دادم و ب رستوران نگاه کردم و بلند گفتم:خودشه:)
ک چنتا خانوم ک داشتن راه میرفتن نگاهم کردن اهمیت ندادم و ب سمت رستوران رفتم جلوی رستوران لباس هام رو صاف کردم و داخل شدم از گارسون خاصتم ی جا ب من بده منو راه نمایی کرد و کنار ی دفتری ک فکر کنم دفتر مدیر بود ،بعد منو داد دستم
گارسون:چه میل دارید ؟!
ا/ت:پیشنهاد سرشپز
گاسون:ممنون.چن دقیقه ای صبر کنید
گارسون ک رفت نگاه دورو برم کردمو نگا مردم میکردم ک صدای بدی ب گوشم خورد سرم و بر گردوندم ک از یکی از درای سالن جین ب بیرون اومد و از رستوران خارج شد منم هعی صداش میزدم
ا/ت:استاد ،سوکجین
جین:......
اون خارج شد و منم ب سرعت خارج شدم دیدم رفت روی یکی از نیمکتا ک ی کمی از رستوران فاصله داره نشسته
ب سمتش رفتم و روی نیمکت کنارش نشستم و اون دهن وا کرد
جین:هعی چرا اینجایی؟!مگ نگفتم فردا بیا اصلا چرا دنبال منی ها
زیر لب گفتم:ترمز کن
ولی انگار نمیشنید
جین:هعی پاشو برو ی نودل از اونجا بگیر
اشاره کرد ب ی دکه نودل اماده
ا/ت:ها؟
جین:هعی چقدر خنگی اگ همه دخترا مث تو خنگ با شن پ من چجوری تشکیل خانواده بدم؟!
وا این چی و ب چی ربط میده داشت حرف میزد ک من رفتم ی نودل گرفتم و نمی دونم چرا ی دفعه سایلنت شود و از دستم گرفت و گفت:بشین،با بت اینم ممنون
شروع ب خوردن کرد ک گفتم :استاد چرا ی دفعه از رستوران اومدی بیرون؟
جین:عاام ...راستش دیگ اونجا کار نمی کنم میخوام استعفا بدم هرچی ب مدیر میگم مواد غذایی بدن ب رو خودش نمیار من تحمل نکردم و اومد بیرون
ا/ت:اهاپس اگ استعفا بدین کی بیاد جشنوار
ظرف نودل گذاشت و پاشد و ب جلوی رستوران رفت جلوی اولین میز ی پسری بود ک با انگشت نشون داد و گفت:اون و ببین اون پسرس استعداد نداره همش تقلیده
ا/ت:پس بازم با این حال مجبوری بهم یاد بدی
دست ب کمر ایستادو خیلی محکم گفت :یاد میدم جوری ک رقیب نداشته باشی
همین ک گفت خر ذوق شدم ک رفت داخل و منم دنبالش رفتم
۴۲.۰k
۰۲ اسفند ۱۳۹۹
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.