رمان ماه تاریک پارت ۱۲
دانیال: یه دختر با ظرف شیشه ها داره این ور اونور میره خب خیلی خطرناک بود که یکی از شیشه ها از سبدش پرت شد افتاد دقیقا بالا سر صدف
صدف:داشتم کارمو میکردم یه دفعه یه قطره ی قرمز روی شیشه ای که کار میکردم افتاد برگشتن دیدم دست دانیال مثل بارون داره خون میاد
-شتتت چیشدی چرا با دست خالی شیشه رو گرفتی
+داشت میوفتاد رو سر تو
-فدا سرت وای سارااااا
*چیشدهههع خوبیددد
-حواستو جمع کن دیگهههههه
*الان میام حلش میکنم
-نمیخواد خودم یه کاریش میکنم
دانیال: نمیدوتم چرا...ولی دستم اصن برام مهم نبود...فقط از اینکه صدف سالمه خوش حال بودم
صدف: خیلی هول شده بودن همه ی دخترا هم دور ما جمع شده بودن... ملت کارو زندگی نداشتنا
کامرا: دودقیقه نبودم چه خبره
صادق: چرا دست اون داره خون میاد
سینا:رنگه؟
همه برگشتن سمت سینا
سینا:مثل اینکه نیست
صدف:تو دستش شیشه رفته کامراننن
کامران:اوکی وایسا....دانیال دستتو باز کن.....اوه اوه شیشه خورد شده باید بریم پیش دکتر درمانگاه
دانیال:نه لازم نیست..صدف گیره مو داری؟
-نه ندارم دختراااا کی گیره مو دارههه
مائده:من...من دارم
صدف:دانیال با گیره تیکه های شیشه رو از تو دستش درمیورد
دانیال:چرا اینحا اتقدر شلوغه...چیه مگه دستم قطع شده برید سر کارتون...صدف میشه بیای اینو نگاه داری
صدف:همه رفتن سر کارشون حتی اکیپ خودمون فقط من برای دانیال گیره رو نگه داشته بودم.....چرا شیشه رو با دست گرفتی
دانیال:آخ چی؟
صدف:میگم چرا شیشه رو گرفتی
دانیال:اها...خب داشت میوفتاد رو سر تو
-خیلی درد داره؟
+نه...نه دیگه برو سر کارت منم بعد از اینکه دستمو بستم میام
صدف:داشتم کارمو میکردم یه دفعه یه قطره ی قرمز روی شیشه ای که کار میکردم افتاد برگشتن دیدم دست دانیال مثل بارون داره خون میاد
-شتتت چیشدی چرا با دست خالی شیشه رو گرفتی
+داشت میوفتاد رو سر تو
-فدا سرت وای سارااااا
*چیشدهههع خوبیددد
-حواستو جمع کن دیگهههههه
*الان میام حلش میکنم
-نمیخواد خودم یه کاریش میکنم
دانیال: نمیدوتم چرا...ولی دستم اصن برام مهم نبود...فقط از اینکه صدف سالمه خوش حال بودم
صدف: خیلی هول شده بودن همه ی دخترا هم دور ما جمع شده بودن... ملت کارو زندگی نداشتنا
کامرا: دودقیقه نبودم چه خبره
صادق: چرا دست اون داره خون میاد
سینا:رنگه؟
همه برگشتن سمت سینا
سینا:مثل اینکه نیست
صدف:تو دستش شیشه رفته کامراننن
کامران:اوکی وایسا....دانیال دستتو باز کن.....اوه اوه شیشه خورد شده باید بریم پیش دکتر درمانگاه
دانیال:نه لازم نیست..صدف گیره مو داری؟
-نه ندارم دختراااا کی گیره مو دارههه
مائده:من...من دارم
صدف:دانیال با گیره تیکه های شیشه رو از تو دستش درمیورد
دانیال:چرا اینحا اتقدر شلوغه...چیه مگه دستم قطع شده برید سر کارتون...صدف میشه بیای اینو نگاه داری
صدف:همه رفتن سر کارشون حتی اکیپ خودمون فقط من برای دانیال گیره رو نگه داشته بودم.....چرا شیشه رو با دست گرفتی
دانیال:آخ چی؟
صدف:میگم چرا شیشه رو گرفتی
دانیال:اها...خب داشت میوفتاد رو سر تو
-خیلی درد داره؟
+نه...نه دیگه برو سر کارت منم بعد از اینکه دستمو بستم میام
۳.۰k
۰۲ اردیبهشت ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.