:///
بخاطر اینکه درس نخونم رفتم عروسی فامیل اونجا به گه خوردن افتادم که میخوام برم خونههه
بعد قشنگ جلو اسپیلت من پهن بودم
یه موجودات ناشناخته یه نوع حیوان له اسم بچه های مملکت اون بیرون
داشتن اب لازی میکردن:/ نصف ابم یه زده بود
همو تو اب پرت میکردن عین لبوو قرمز شده بودن د اخههه یکی نیس ایناروو جمعع کنههه
اخه مادر بزرگوار بچتو میاری عروسی حداقل از این ور اون ور جمعش کنن🗿
بعد قشنگ جلو اسپیلت من پهن بودم
یه موجودات ناشناخته یه نوع حیوان له اسم بچه های مملکت اون بیرون
داشتن اب لازی میکردن:/ نصف ابم یه زده بود
همو تو اب پرت میکردن عین لبوو قرمز شده بودن د اخههه یکی نیس ایناروو جمعع کنههه
اخه مادر بزرگوار بچتو میاری عروسی حداقل از این ور اون ور جمعش کنن🗿
۳۶۵
۲۹ آذر ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.