دوپارتی : بخشیدمت...
بعد از بیست دقیقه جیهوپ با لباس های بهم ریخته و چهره در هم اومد - کجاست ^ اتاق عمل دستی توی موهاش کرد . بعد از چند دقیقه صدای گریه بچه ای اومد بعد خانوم پرستار با یه دختر ناز و کوچولو اومد به سمتش رفتم ^ خانم پرستار حالش چطوره؟& خوبه ولی عمل سختی بود نزدیک بود بمیره ولی سالمبرگشت نفس عمیقی کشیدم پرستار دختر سفیدی رو داد بغلم خیلی ناز بود - میتونم ببینمش هوسوک نگاهش به بچه افتاد اشکتوی چشماش جمع شد .- فکر نمیکردم ا.ت باردار باشه...پوزخندی زدم ^ اشتباه از خودت بود مگه ا.تواقعا عاشقت بود... باز حرفی نزد ...^ موقعی که راجب اشتباهاتت میگم ساکت میشی باز حرفی نزد داشت بچه رو نگاه میکرد ^ بچه رو بده من بچه رو داد دستم ^ جیهوپ من ازت چند تا سوال دارم - باش هر چی میخوای بپرس پرستار رو صدا زدم و بچه رو دادم بهش ^ بیا بریم کافه - باشه من و جیهوپ باهم رفتیم کافه - بپرس ^ چرا بهش خیانت کردی؟- فکر کردم عاشق اون دخترم فکرکردم دوسش دارم اما دوسش نداشتم و همش هوس یوپاون فقط بخاطر پول بود که باهام بود . بعد که فهمیدم باهم کات کردیم .من میتونم حالا یه سوالی بپرسم؟^ بپرس - ا.ت وقتی من ترکش کردم چش شد؟ پوزخندی روی لبم نقش بست ^ دلت میخواد زجر کشیدناشو بشنوی بشنوی که در نبودد خورد شد؟ هاااا؟- ببخشید سوال اشتباهی بود ... ^ ا.ت تورو فراموش کرده فقط بهت زنگ زدم که بیایی و بفهمی که بچه دار شدی همین - باش ولی میتونم ا.ت رو ببینم؟ ^ نمیدونم ولی باشه - باش مرسی سه ساعت بعد : از زبون ا.ت: چشمامو باز کردم درد بدی توی شکمم بود نگاهی به دور .اطرافم انداختم بیمارستان بودم .در اتاق باز شد .جینا خودشو پرت کرد توی بغلم ^ ا.ت بلاخره بهوش اومدی .+ جینا دخترم کو؟ سالمه؟ ^ سالم سالمه میخوای بگم برات بیارنش؟ سرمو تکون دادم جینا رفت و بعد از پنج دقیقه با دختری که مثل برف میدرخشیدو آورد جینا دخترمو آروم گذاشت توی بغلم.دختر خیلی ناز بود... + وای جینا این...^ خیلی نازه مگه نه؟ + خیلی... دست کوچک دخترمو نوازش کردم... چقدر حس مادر بودن خوبه ^ ا.ت من یه لحظه میرم میام سرمو تکون دادم همینطور به دختر نازم خیره بود و دستشو نوازش میکردم صدای در اومد با خنده سرمو گرفتم بالا به امید اینکه جینا باشه اما با دیدن جیهوپ لبخند روی لبم ماسید... اون اینجا چیکار میکرد؟ + تو اینجا...- سلام + برای چی اینجایی ؟ میخوای باز عذابم بدی؟ - ا.ت منو ببخش اومدم جبران کنم..+ چیو جبران کنی؟ چیو ؟ وقتی همه چیو خراب کردی چیو میخوای درست کنی ؟ هاننننن؟ صدای گریه بچم بلند شد از داد ما ترسیدع . بعد کمی که ساکت شدیم سعی داشتم ارومش کنم . خوابش برد .باز نگاهش کردم - ا.ت چند دقیقه به حرفم گوش کن. بیا حداقل بخاطر بچمون که شده باهم باشیم .+ چطوری خطایی که کردیم ببخشم؟ چطوری؟ - بیا حداقل بخاطر بچمون خواهش میکنم + جیهوپ فقط برای بچمون فقط من هیچوقت نمی بخشمت هرگز اینو یادت باشه جیهوپ که انگار امیدی بهش داد بودن سرشو تکون داد دوماه بعد : + جیهوپا من چیکار کنم اروم نمیگیره- نمیدونم بدش من ببینم میتونم ارومش کنم مین هو همینطوری داشت گریه میکرد و گریش بند نمیومد . ای خدا یه دختری که دوماه به دنیا اومده مگه انقدر گریه میکنه + چرا آروم نمیشه جیهوپا - نمیدونم ا.ت بهش شیر دادی؟ + راست میگی شاید گرسنس بیا بشینیم روی مبل روی مبل نشستیم سینمو در آوردم جیهوپ زلزده بود به سینم + چیه به چی زل زدی - هی...هیچی + بدش من بچه رو داد به من . بچه رو داد به من و سینمو کردم توی دهنش داشت میخورد معلوم بود خیلی گرسنس + گرسنس بود - اوهوم جیهوپ هی زیر چشمی به من نگاه میکرد . بچه آروم شد و خوابش برد بچه رو دادم توی بغل جیهوپ و سینمو کردم داخل سوتین . بچه رو از دست جیهوپ گرفتم و رفتم توی اتاقش و گذاشتمش توی گهوارش . از اتاقش اومدم بیرون و روی مبل کنار جیهوپ نشستم .- ا.ت تو هنوز منو نبخشیدی؟ به چشماش نگاه کردم .یعنی من بخشیدمش؟ حالا که فکرشو میکنم بخشیدمش .+ اوهوم بخشیدمت .جیهوپ تا اینو گفتم لباشو گذاشت روی لبم .منم همراهی کردم . بعد که نفس کم آوردیم از هم جدا شدیم. - عاشقتم + منم عاشقتم . پایان.
۴۱.۳k
۱۶ آذر ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.