پارت ۲۵
Part 25
#ددی_فاکر_وحشیم2
••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••
کوک: رفتم سوپ را بردم تو اتاق جه اون اونم بیدار شده بود
جه اون: بابا
کوک: جانم دخترم پاشو این سوپ را بخور
جه اون: نشستم رو تخت بابا کمکم کرد غذا بخورم خوردم تموم شد قرص داد اونارو هم خوردم
کوک: عشق بابایی اون باهات چیکار کرد ؟
جه اون: بابا (با گریه)
کوک: بغلش کردم و سرشو گذاشتم رو سینم
گفتم: نفسم نترس من پدرتم بهم بگو چیکارت کرد
جه اون: بابا اون میگفت که به یه حالو روزی میندازمت که خانوادت اتیش بگیره درد بکشن
کوک: سرشو نوازش میکردم و پرسیدم که: چه کاری باهات کرد ؟
جه اون: نمیتونم بگم بابا خجالت میکشم
کوک: نفسم من باباتم میتونی بهم بگی حالا بگو
جه اون: کتکم میزد...منو برده ای خودش کرده بود..غذا نمیداد و..
کوک: بگو
جه اون: زدم زیر گریه و گفتم بهم تجاوز کرد شکنجم داد(با گریه)
کوک: خون جلو چشامو گرفته بود اون کونی دختر منو لعنتی... زنده زنده میکشمش
کوک: جه اون گریه نکن نمیزارم کسی بهت دست بزنه اونو به یه حال میندازمش
جه اون: بابا ولم نکن لطفا هققق
کوک: اروم باش من دیگه پیشتم
ویو ا/ت
ا/ت: نیکی برو پیش خواهرت حالش بده
نیکی: من نمیتونم تو رو ول کنم
ا/ت: پسرم..
نیکی: مامان میرم اون عوضی رو بگیرم اگه نگیرم باید خودمو بکشم امروز
ا/ت: دیونه شدی ها به من فکر میکنید من روی شما آنقدر زحمت کشیدم تو حالا خودتو میکشی نیکی آخرین بارت باشه
نیکی: حرفمو یه بار تکرار میکنم
تو اینجا بمون اینجا بادیگارد گذاشتم
ا/ت: باشه مواظب خودت باش دیوونه بازی در نیار
نیکی: باشه خداحافظ
ادامه دارد...
#Roman
#jk
#کارلین
#ددی_فاکر_وحشیم2
••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••
کوک: رفتم سوپ را بردم تو اتاق جه اون اونم بیدار شده بود
جه اون: بابا
کوک: جانم دخترم پاشو این سوپ را بخور
جه اون: نشستم رو تخت بابا کمکم کرد غذا بخورم خوردم تموم شد قرص داد اونارو هم خوردم
کوک: عشق بابایی اون باهات چیکار کرد ؟
جه اون: بابا (با گریه)
کوک: بغلش کردم و سرشو گذاشتم رو سینم
گفتم: نفسم نترس من پدرتم بهم بگو چیکارت کرد
جه اون: بابا اون میگفت که به یه حالو روزی میندازمت که خانوادت اتیش بگیره درد بکشن
کوک: سرشو نوازش میکردم و پرسیدم که: چه کاری باهات کرد ؟
جه اون: نمیتونم بگم بابا خجالت میکشم
کوک: نفسم من باباتم میتونی بهم بگی حالا بگو
جه اون: کتکم میزد...منو برده ای خودش کرده بود..غذا نمیداد و..
کوک: بگو
جه اون: زدم زیر گریه و گفتم بهم تجاوز کرد شکنجم داد(با گریه)
کوک: خون جلو چشامو گرفته بود اون کونی دختر منو لعنتی... زنده زنده میکشمش
کوک: جه اون گریه نکن نمیزارم کسی بهت دست بزنه اونو به یه حال میندازمش
جه اون: بابا ولم نکن لطفا هققق
کوک: اروم باش من دیگه پیشتم
ویو ا/ت
ا/ت: نیکی برو پیش خواهرت حالش بده
نیکی: من نمیتونم تو رو ول کنم
ا/ت: پسرم..
نیکی: مامان میرم اون عوضی رو بگیرم اگه نگیرم باید خودمو بکشم امروز
ا/ت: دیونه شدی ها به من فکر میکنید من روی شما آنقدر زحمت کشیدم تو حالا خودتو میکشی نیکی آخرین بارت باشه
نیکی: حرفمو یه بار تکرار میکنم
تو اینجا بمون اینجا بادیگارد گذاشتم
ا/ت: باشه مواظب خودت باش دیوونه بازی در نیار
نیکی: باشه خداحافظ
ادامه دارد...
#Roman
#jk
#کارلین
۲۲.۵k
۲۲ دی ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.