ℙ𝕒𝕣𝕥 𝟙𝟚
رفتن و نشستن..
بعد یکم بحث سر ا.ت و دختر عموش..
هوسوک:مامان!من!ا.تو!میخوام!(شمرده شمرده)
م.ه:ولی پسرم تو باید با یکی ک فامیل ماس ازدواج کنی ما یونا(دختر عمو هوسوک)رو واست در نظر گرفتیم!
هوسوک:نه من یونارو نمیخوامممممم من ا.تو میخواممممممم(با داد)
هوسوک:منو ا.ت واقعا عاشق همیم...
ا.ت:بله ما واقعا عاشق همیم..
یونا:هق..هق..ینی..منو ب این..هق..هق..هرزه..فروختییییی.هق(اشک تمساح:/)
ا.ت:هووو ب کی میگی هرزههه
هوسوک:یونا خفمه شووووو خفه شوووو
هوسوک:عروسی پس فردا ساعت هشت برگزار میشه اچمدین قدمتون سر چشم نیومدینم ب درک!!
و دست ا.تو گرفت و رفتن....
تو ماشین..
هوسوک:ا.ت لطفا یخاطر حرف یونا ناراحت نباش..
ا.ت:ن..نه
هوسوک:ا.ت...
ا.ت:بله؟
هوسوک:هیچی..
ا.ت:..هم.
شرایط
۳۵ لایک
بعد یکم بحث سر ا.ت و دختر عموش..
هوسوک:مامان!من!ا.تو!میخوام!(شمرده شمرده)
م.ه:ولی پسرم تو باید با یکی ک فامیل ماس ازدواج کنی ما یونا(دختر عمو هوسوک)رو واست در نظر گرفتیم!
هوسوک:نه من یونارو نمیخوامممممم من ا.تو میخواممممممم(با داد)
هوسوک:منو ا.ت واقعا عاشق همیم...
ا.ت:بله ما واقعا عاشق همیم..
یونا:هق..هق..ینی..منو ب این..هق..هق..هرزه..فروختییییی.هق(اشک تمساح:/)
ا.ت:هووو ب کی میگی هرزههه
هوسوک:یونا خفمه شووووو خفه شوووو
هوسوک:عروسی پس فردا ساعت هشت برگزار میشه اچمدین قدمتون سر چشم نیومدینم ب درک!!
و دست ا.تو گرفت و رفتن....
تو ماشین..
هوسوک:ا.ت لطفا یخاطر حرف یونا ناراحت نباش..
ا.ت:ن..نه
هوسوک:ا.ت...
ا.ت:بله؟
هوسوک:هیچی..
ا.ت:..هم.
شرایط
۳۵ لایک
۲۵.۷k
۱۸ بهمن ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.