رقاص مرگ
پارت①①
♢کوک واقعا داری میپرسی حالش چطوره؟
(این دکتر خانوادگی فوق العاده صمیمی)
_ههه 😮💨یکم زیاده روی کردم!
♢یکم؟!
_ایشش خوب باش دکتر یانگ خیلی زیاد روی کردم😔
♢حالش فوق العاده وخیمه میدونی که 15تا ضربه چاقو کم نیست 😑😒
_اره اما من چاقو رو عمق نزدم که!
♢اون یه دختر حدودا 20سالش..
_نه ۱۹ سالشه😐
♢😐
_امم ببخشید 😁
♢اون دختر 19ساله چطور میتونه این همه درد رو تحمل کنه؟ من گفتم با این همه خونریزی میمیره😮💨
_(سکوت کرده و پشیمانه)
✦اجوما امد.
✦ات حالش خوبه؟ چیزیش نیست؟
♢همین الان به کوک گفتم اجوما.
_اجوما نفهمیدی چطور هانا بود؟
✦کوک مهم نیست...
-اجوما خواهش میکنم بگو.
✦بـ.. باش 😔خانومت گفته بود به هانا تا این کار رو بندازه تقصیر ات وقتی داشت با تلفن حرف میزد مچش رو گرفتم.
_لیا.. بس نبود ¹داسام رو کشتی?
¹دا-سام به معنی کلمه باستانی عشق هست. و اینکه کوک عاشق داسام بود تا وقتی پدر لیا میکشتش.
✦کوک ترو خدا اروم باش اما داسام کار لیا نبود کار پدرش بود.
—پدرشم مثل خودش🤬
♢کوک (داد)
-بله؟
♢ات چشماش رو داره باز میکنه.
_✦امدن تو اتاق.
+ات چشماش رو باز کرد)
+نه.. نههههه من اون کارو نکردممم نه (داد)
-دکتر چش شده(نگران)
♢ترسیده(هول شده)
+(دستاش رو مثل روانیا گذاشته بود رو سرش) من نبودم من نبودم
-(داشت میومد نزدیک که)
+عععع نه ارباب من نبودمممم خواهش میکنم نزن من نبودممم😰😭
-(میره عقب) ات ات ات من من اشتباه کردم.
+نیا جلو 😭
✦دخترم...
+تو هم نزدیکم نیااا(جیغ)
♢خواب آور میزنه بهش]
+اههه من.. من این کارو نکردم.
♢معلومه هنوز ترس تو بدنش هست.
پارت①①🍨
♢کوک واقعا داری میپرسی حالش چطوره؟
(این دکتر خانوادگی فوق العاده صمیمی)
_ههه 😮💨یکم زیاده روی کردم!
♢یکم؟!
_ایشش خوب باش دکتر یانگ خیلی زیاد روی کردم😔
♢حالش فوق العاده وخیمه میدونی که 15تا ضربه چاقو کم نیست 😑😒
_اره اما من چاقو رو عمق نزدم که!
♢اون یه دختر حدودا 20سالش..
_نه ۱۹ سالشه😐
♢😐
_امم ببخشید 😁
♢اون دختر 19ساله چطور میتونه این همه درد رو تحمل کنه؟ من گفتم با این همه خونریزی میمیره😮💨
_(سکوت کرده و پشیمانه)
✦اجوما امد.
✦ات حالش خوبه؟ چیزیش نیست؟
♢همین الان به کوک گفتم اجوما.
_اجوما نفهمیدی چطور هانا بود؟
✦کوک مهم نیست...
-اجوما خواهش میکنم بگو.
✦بـ.. باش 😔خانومت گفته بود به هانا تا این کار رو بندازه تقصیر ات وقتی داشت با تلفن حرف میزد مچش رو گرفتم.
_لیا.. بس نبود ¹داسام رو کشتی?
¹دا-سام به معنی کلمه باستانی عشق هست. و اینکه کوک عاشق داسام بود تا وقتی پدر لیا میکشتش.
✦کوک ترو خدا اروم باش اما داسام کار لیا نبود کار پدرش بود.
—پدرشم مثل خودش🤬
♢کوک (داد)
-بله؟
♢ات چشماش رو داره باز میکنه.
_✦امدن تو اتاق.
+ات چشماش رو باز کرد)
+نه.. نههههه من اون کارو نکردممم نه (داد)
-دکتر چش شده(نگران)
♢ترسیده(هول شده)
+(دستاش رو مثل روانیا گذاشته بود رو سرش) من نبودم من نبودم
-(داشت میومد نزدیک که)
+عععع نه ارباب من نبودمممم خواهش میکنم نزن من نبودممم😰😭
-(میره عقب) ات ات ات من من اشتباه کردم.
+نیا جلو 😭
✦دخترم...
+تو هم نزدیکم نیااا(جیغ)
♢خواب آور میزنه بهش]
+اههه من.. من این کارو نکردم.
♢معلومه هنوز ترس تو بدنش هست.
پارت①①🍨
۴.۱k
۰۲ مرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.