365 day
#365_day
ادامهp4
ادامه داد
(کیم تهیونگ، همسرت تویه بیمارستانه ، و حالش خوب نیست ، پس بیا و ببرش).
+اما . .
(ادرسو برات میفرستم) .
آدرسو برام فرستاد . میدونستم احتمال اینکه بکشتم زیاده ، یا شاید در قفل باشه .
پاشدم رفتم از توی چمدونم یه پلیور برداشتم، پوشیدم و رفتم .
--
از تاکسی پیاده شدم و وارد بیمارستان شدم .
رفتم اتاق 386 ، یه دختر با روپوش دکتری و یه ارایش غلیظ کنار تهیونگ مونده بود
+این که اصلا حالش بد نیست!
ادامهp4
ادامه داد
(کیم تهیونگ، همسرت تویه بیمارستانه ، و حالش خوب نیست ، پس بیا و ببرش).
+اما . .
(ادرسو برات میفرستم) .
آدرسو برام فرستاد . میدونستم احتمال اینکه بکشتم زیاده ، یا شاید در قفل باشه .
پاشدم رفتم از توی چمدونم یه پلیور برداشتم، پوشیدم و رفتم .
--
از تاکسی پیاده شدم و وارد بیمارستان شدم .
رفتم اتاق 386 ، یه دختر با روپوش دکتری و یه ارایش غلیظ کنار تهیونگ مونده بود
+این که اصلا حالش بد نیست!
۱.۸k
۱۲ فروردین ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.