رمان Black & White پارت3
جیمین و کوک چندبار به گوشی های دخترا زنگ زده بودن ولی گوشی هاشون خاموش بود و به پلیس خبر داده بودن و حالشون بدجوری گرفته بود.
فردا صبح شده بود و جیهوپ اومده بود به عمارت.
شوگا:چیشده جیهوپ؟
جیهوپ :قربان انگار پلیسا اطلاعات شمارو پیدا کردن و به نظر میرسه که دنبال 2دختر به اسم سانا و یونا هستن.
وی:پس اسماشون سانا و یونا هست.
شوگا به جین و آر ام زنگ زد و گف که بیان به عمارت و بعد اومدنشون وی کل ماجرا رو براشون گفت و تصمیم گرفتن از کره جنوبی خارج بشن و به یه کشور دیگه برن و جیهوپ باید سر پلیسارو گرم میکرد.
شوگا به یه بادیگارد علامت داد که بره و به دخترا بگه که آماده بشن که از کره خارج بشن.
🔴دوستای گلم ازتون خواهش میکنم که من رو فالو کنین و برام کامنت بزارین لطفا 🔴
فردا صبح شده بود و جیهوپ اومده بود به عمارت.
شوگا:چیشده جیهوپ؟
جیهوپ :قربان انگار پلیسا اطلاعات شمارو پیدا کردن و به نظر میرسه که دنبال 2دختر به اسم سانا و یونا هستن.
وی:پس اسماشون سانا و یونا هست.
شوگا به جین و آر ام زنگ زد و گف که بیان به عمارت و بعد اومدنشون وی کل ماجرا رو براشون گفت و تصمیم گرفتن از کره جنوبی خارج بشن و به یه کشور دیگه برن و جیهوپ باید سر پلیسارو گرم میکرد.
شوگا به یه بادیگارد علامت داد که بره و به دخترا بگه که آماده بشن که از کره خارج بشن.
🔴دوستای گلم ازتون خواهش میکنم که من رو فالو کنین و برام کامنت بزارین لطفا 🔴
۱۴.۲k
۰۶ خرداد ۱۴۰۰
دیدگاه ها (۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.