رز های وحشی 🇰🇷 « پارت هشتم »
بعد دوباره خوابیدند تا صبح شود . جیان سون خواب وحشتناکی میدید که یهو بلند شد ، هان سون جون فهمید اتفاقی افتاده بخاطر همین از خواب بیدار شد وگفت :چه اتفاقی افتاده حالت خوب نیست پرستار ها رابگم؟
-نه لازم نیست کابوس دیدم کمی اب بده گلویم خشک شده 🥤
- بیا؛ بگو ببینم چه خواب دیدی که حالا به این وضع افتادی !
-خواب دیدم که یک ماشین سیاهی امد با تفنگ به تو شلیک کرد من خیلی فریاد زدم تا کسی به کمک بیاد اما کسی نیامد . بعدم بیدار شدم دیگه نمی خوام تورا از دست بدم تا الان همه را از دست دادم دیگه نمی خوام کسی از پیشم بره چون احساس تنهایی می میکنم. بهم قول بده که از پیشم نمیری
-من هیچ وقت تورا ول نمی کنم .هیسس الان دیگه بخواب تو به استراحت نیاز داری .
صبح شد و هان سون جون کار های مرخصی جیان را کرد وجیان سون مرخص شد . هان سون جون ، جیان را سوار ماشینش کرد و رفت در راه جیان سون به هانسونجون گفت این مسیر خانه نیست کجا میریم 🛣️
-نه لازم نیست کابوس دیدم کمی اب بده گلویم خشک شده 🥤
- بیا؛ بگو ببینم چه خواب دیدی که حالا به این وضع افتادی !
-خواب دیدم که یک ماشین سیاهی امد با تفنگ به تو شلیک کرد من خیلی فریاد زدم تا کسی به کمک بیاد اما کسی نیامد . بعدم بیدار شدم دیگه نمی خوام تورا از دست بدم تا الان همه را از دست دادم دیگه نمی خوام کسی از پیشم بره چون احساس تنهایی می میکنم. بهم قول بده که از پیشم نمیری
-من هیچ وقت تورا ول نمی کنم .هیسس الان دیگه بخواب تو به استراحت نیاز داری .
صبح شد و هان سون جون کار های مرخصی جیان را کرد وجیان سون مرخص شد . هان سون جون ، جیان را سوار ماشینش کرد و رفت در راه جیان سون به هانسونجون گفت این مسیر خانه نیست کجا میریم 🛣️
۲.۳k
۲۱ خرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.