فیک عشق ناخواسته p²
فیک:عشق ناخواسته
P²
ات ویو
آماده شدم از بابا خداحافظی کردم و رفتم سمت در که یهو...
قبل اینکه در رو باز کنم خودش بازشد
ععع جون هه و جیهون بودن
اونا خیلی رابطه شون با من خوب بود البته جون هه باهام سرد تر بود ولی بازم باهام عین خواهر خودش رفتار میکرد
_سیلاممم چه خبر از این طرفا؟بالاخره خونه هم اومدین(لحن خنده)
=....
×سلام آره اومدیم سر بزنیم
×چطوری بچه؟(لحن شوخی)
=کجا میری
+کارائوکه
=زود بیا خونه(سرد)
+چشم داداشیه بد اخلاق
+×خنده
=....
+خدافس
=×خداحافظ
*زنگ زد به سوآ
+الو سلام سو
،سلام ات میای؟
+آره تو راهم کدوم اتاق بیام
،برو اتاق ۱۷ رزرو کردم از قبل اونجا رو منم میام
+باشه خدافظ
،خدافظ
ات ویو
رسیدم رفتم سمت اتاق ۱۷ سوآ هنوز نرسیده بود
نشستم روی مبل و منتظر سوآ بودم که یهو در باز شد برگشتم
_سلام سو...
آخرین چیزایی که یادمه یه سری مرد با کت شلوار بودن
*دستمال رو گذاشت رو دهنش و بیهوش شد
*فلش بک به وقتی که کوک داشت نقشه این کار رو میکشید
_میری اون دختر رو میاری تا سونگ هو مجبور شه خودش رو تسلیم من کنه با این که اون دختر خودش نیست ولی خیلی دوستش داره
_بهت زمان عملیات رو خبر میدم
£چشم قربان
*پایان فلش بک
ات ویو
وقتی چشمام رو باز کردم توی یه اتاق خالی با دیوار هایی که گچ هاش کنده شده بود با دست و پای بسته شده با طناب بودم
*در باز شد
_بالاخره به هوش اومدی؟
+...
عرررررررررررررررررر این یاروهه چقد کراشههههههه
قشنگ شبیه تو فیلماس
ات خاک تو سرت یارو دزدیدتت داری به چی فکر میکنی
*کوک دوربین رو روشن کرد تا فیلم بگیره
_سونگ هو تا ۳ روز بهت مهلت میدم بیای و تسلیم شی وگرنه...
P²
ات ویو
آماده شدم از بابا خداحافظی کردم و رفتم سمت در که یهو...
قبل اینکه در رو باز کنم خودش بازشد
ععع جون هه و جیهون بودن
اونا خیلی رابطه شون با من خوب بود البته جون هه باهام سرد تر بود ولی بازم باهام عین خواهر خودش رفتار میکرد
_سیلاممم چه خبر از این طرفا؟بالاخره خونه هم اومدین(لحن خنده)
=....
×سلام آره اومدیم سر بزنیم
×چطوری بچه؟(لحن شوخی)
=کجا میری
+کارائوکه
=زود بیا خونه(سرد)
+چشم داداشیه بد اخلاق
+×خنده
=....
+خدافس
=×خداحافظ
*زنگ زد به سوآ
+الو سلام سو
،سلام ات میای؟
+آره تو راهم کدوم اتاق بیام
،برو اتاق ۱۷ رزرو کردم از قبل اونجا رو منم میام
+باشه خدافظ
،خدافظ
ات ویو
رسیدم رفتم سمت اتاق ۱۷ سوآ هنوز نرسیده بود
نشستم روی مبل و منتظر سوآ بودم که یهو در باز شد برگشتم
_سلام سو...
آخرین چیزایی که یادمه یه سری مرد با کت شلوار بودن
*دستمال رو گذاشت رو دهنش و بیهوش شد
*فلش بک به وقتی که کوک داشت نقشه این کار رو میکشید
_میری اون دختر رو میاری تا سونگ هو مجبور شه خودش رو تسلیم من کنه با این که اون دختر خودش نیست ولی خیلی دوستش داره
_بهت زمان عملیات رو خبر میدم
£چشم قربان
*پایان فلش بک
ات ویو
وقتی چشمام رو باز کردم توی یه اتاق خالی با دیوار هایی که گچ هاش کنده شده بود با دست و پای بسته شده با طناب بودم
*در باز شد
_بالاخره به هوش اومدی؟
+...
عرررررررررررررررررر این یاروهه چقد کراشههههههه
قشنگ شبیه تو فیلماس
ات خاک تو سرت یارو دزدیدتت داری به چی فکر میکنی
*کوک دوربین رو روشن کرد تا فیلم بگیره
_سونگ هو تا ۳ روز بهت مهلت میدم بیای و تسلیم شی وگرنه...
۳.۴k
۱۲ آذر ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.