عشق دردناک
روی تخت نشسته بود دستی به صورت عشقش کشید .
jk:دلم برات تنگ شده بود شیشه عمرم
دختر لبخند دلربایی زد
در همین حین پرستار وارد اتاق شد
n:آقای جئون با کی حرف میزدید؟
داشتم با آت حرف میزدم کنارم نشسته :jk
پرستار از وضعیت جئون خبر داشت
n:آها خب من دیگه میرم آقای جئون خداحافظ
جئون دوباره نگاهشو به دختر داد
شاید براتون سوال باشه چرا پرستار دخترکو نمیدید؟
(فلش بک)
پسر در حال رانندگی بود که گوشیش زنگ خورد بازم شماره ناشناس
jk:الو؟
-:به جناب جئون
jk:باز چی میخوای مردک؟
-:هیچی فقط نمیخوای انتقامتو از پدر زنت بگیری؟
با اعصابیت غرید
jk:به تو مربوط نیست مردک دیگه بهم زنگ نزن
گوشی رو قطع کرد بازم عصبانی شد پاشو روی گاز فشار داد و سریعتر به سمت عمارت روند
بعد از چند مین وارد حیاط عمارت شد از ماشین پیاده شدو در ماشینو محکم بهم کوبید وارد عمارت شد با اعصبانیت به سمت اتاق دخترک حرکت کرد ولی قبل از اینکه وارد شه صدای آواز دخترک به گوشش خورد
دخترک در حالی که روی زمین گوشه ای از اتاق با دست و پای کبود شده نشسته بود به بیرون از پنجره نگاه میکرد نمیدونست چرا کسی که میگفت عاشقشه الان داره این کارو باهاش میکنه
jk:دلم برات تنگ شده بود شیشه عمرم
دختر لبخند دلربایی زد
در همین حین پرستار وارد اتاق شد
n:آقای جئون با کی حرف میزدید؟
داشتم با آت حرف میزدم کنارم نشسته :jk
پرستار از وضعیت جئون خبر داشت
n:آها خب من دیگه میرم آقای جئون خداحافظ
جئون دوباره نگاهشو به دختر داد
شاید براتون سوال باشه چرا پرستار دخترکو نمیدید؟
(فلش بک)
پسر در حال رانندگی بود که گوشیش زنگ خورد بازم شماره ناشناس
jk:الو؟
-:به جناب جئون
jk:باز چی میخوای مردک؟
-:هیچی فقط نمیخوای انتقامتو از پدر زنت بگیری؟
با اعصابیت غرید
jk:به تو مربوط نیست مردک دیگه بهم زنگ نزن
گوشی رو قطع کرد بازم عصبانی شد پاشو روی گاز فشار داد و سریعتر به سمت عمارت روند
بعد از چند مین وارد حیاط عمارت شد از ماشین پیاده شدو در ماشینو محکم بهم کوبید وارد عمارت شد با اعصبانیت به سمت اتاق دخترک حرکت کرد ولی قبل از اینکه وارد شه صدای آواز دخترک به گوشش خورد
دخترک در حالی که روی زمین گوشه ای از اتاق با دست و پای کبود شده نشسته بود به بیرون از پنجره نگاه میکرد نمیدونست چرا کسی که میگفت عاشقشه الان داره این کارو باهاش میکنه
۱۰.۰k
۱۵ خرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.