فیک یونبین.
نام فیک:ᥣ᥆᥎ᥱ/һᥲ𝗍ᥱ
نام. نویسنده:*هاکو*
کاپل اصلی:سوبین_یونجون
کاپل فرعی:تهیون_بومگیو
⍴ᥲr𝗍=3
تابع قوانین جمهوری اسلامی.تابع قوانین ویسگون
حال»
بومگیو:
یاا سوبین بشین.
و سوبین رو کاناپه نشست اما... فقط دلش گریه میخواست...
سوبین:
اها.. یوری راستی یه چیزی دیروز مامانت بهم زنگ گفت...
که یهو چشمش به نگاه یونجون گره میخوره و
یوری:
خبببب چرا یهو لال میشی خب ادامههه
سوبین:
عا اره..مامانت بهم گفت رفته بوسان پیش همون پسر خاله ع۰۰ضیت
یوری:
همونی ک ازت خوشش میومد بش جواب رد دادی؟
سوبین:
اره همون
یوری:
خب اون اسم داره لامصب اسمش هیون وو هست.
سوبین:
خب من چرا باید اسم نحسشو بدونم؟؟
یوری:
منطقیه
بومگیو:
شما دوتا نسبتتون باهم چیه؟
سوبین. یوری:
دوستیم
کای:
انگاری کاپلین.
تهیون:
بنظرم سوبین بیشتر به پسرا میاد تا به دخترا(رو به یونجون)
یونجون:
اره منم نظرم همینه.
یوری :
اخه چون سوبین گ00یــــ
یهو سوبین جلو دهن یوری رو میگیره و
سوبین:
ب خدا ی بار نشد دهنتو ببندی اععه
تهیون:
مگه گ000ی بودن بده؟ الان یونجون هم گ000یه
سوبین:
اه نه اخه...
یونجون:
من گ00ی نیستم
تهیون:
حالا هرچی من کلی گفتم بعدشم اخه ماخه نداره گرا000شت خیلیم خوبه.
یوری:
دیدی بهت گفتم؟ (روبه سوبین)
سوبین:
اها منم تحت تاثیر کارت قرار گرفتم (تیکه انداخت)
یوری:
هعی خدا بیخیال من دارم میرم... همگی خداحافظ فردا میام برای فیلم برداریتون.
همه:
اوکی خداحافظ.
و
بعد چند دقیقه بومگیو رفت راه اتاقی ک قرار بود توش بخوابه و ومیره وسایلاشو بزاره رو بهش نشون میده.
و
بومگیو:
خب اینجا اتاق دونفرس متاسفانه کای یکم زیادی خروپف میکرد فرستادیمش داخل یه اتاق تک نفره.و تو اینجا تنها نمیخوابی و یه هم اتاقی داری اممم و اینکه یکم خروپف میکنه اما نه اونطوری ک نتونی بخوابی.
سوبین:خب هم اتاقیم کیه؟
یهو یونجون میاد و
یونجون:
منم. (با لبخند)
سوبین:
عاااها توییــ..
یونجون:
اره... و اینکه اینجا یه حموم داره و باید احترام بزاری ب اونی ک تو حمومه و هعی نگو بدو بیا نوبت منه و فلان و اینا... بعدشم تو سرویس بهداشتی اصلا صدام نزن... چون ارامشم خراب میشه.. و اینکه یکم خروپف می کنم مشکلی نداری؟
سوبین:
(یه نیشخند زد و)
چرا فک میکنی من خیلی دلم میخواد تو یه اتاق باهات بخوابم؟
اصلا همچین فکری نکن من اصلانم دلم نمیخواد پیش ت بخوابم خیلی دلتو خوش نکن.
و وسایلشو برد تو اتاق.
و بومگیو رو به یونجون:
فک کنم خیلی ازت بدش میاد معلوم نیس چیکار کردی پسر (خندید و رفت)
نام. نویسنده:*هاکو*
کاپل اصلی:سوبین_یونجون
کاپل فرعی:تهیون_بومگیو
⍴ᥲr𝗍=3
تابع قوانین جمهوری اسلامی.تابع قوانین ویسگون
حال»
بومگیو:
یاا سوبین بشین.
و سوبین رو کاناپه نشست اما... فقط دلش گریه میخواست...
سوبین:
اها.. یوری راستی یه چیزی دیروز مامانت بهم زنگ گفت...
که یهو چشمش به نگاه یونجون گره میخوره و
یوری:
خبببب چرا یهو لال میشی خب ادامههه
سوبین:
عا اره..مامانت بهم گفت رفته بوسان پیش همون پسر خاله ع۰۰ضیت
یوری:
همونی ک ازت خوشش میومد بش جواب رد دادی؟
سوبین:
اره همون
یوری:
خب اون اسم داره لامصب اسمش هیون وو هست.
سوبین:
خب من چرا باید اسم نحسشو بدونم؟؟
یوری:
منطقیه
بومگیو:
شما دوتا نسبتتون باهم چیه؟
سوبین. یوری:
دوستیم
کای:
انگاری کاپلین.
تهیون:
بنظرم سوبین بیشتر به پسرا میاد تا به دخترا(رو به یونجون)
یونجون:
اره منم نظرم همینه.
یوری :
اخه چون سوبین گ00یــــ
یهو سوبین جلو دهن یوری رو میگیره و
سوبین:
ب خدا ی بار نشد دهنتو ببندی اععه
تهیون:
مگه گ000ی بودن بده؟ الان یونجون هم گ000یه
سوبین:
اه نه اخه...
یونجون:
من گ00ی نیستم
تهیون:
حالا هرچی من کلی گفتم بعدشم اخه ماخه نداره گرا000شت خیلیم خوبه.
یوری:
دیدی بهت گفتم؟ (روبه سوبین)
سوبین:
اها منم تحت تاثیر کارت قرار گرفتم (تیکه انداخت)
یوری:
هعی خدا بیخیال من دارم میرم... همگی خداحافظ فردا میام برای فیلم برداریتون.
همه:
اوکی خداحافظ.
و
بعد چند دقیقه بومگیو رفت راه اتاقی ک قرار بود توش بخوابه و ومیره وسایلاشو بزاره رو بهش نشون میده.
و
بومگیو:
خب اینجا اتاق دونفرس متاسفانه کای یکم زیادی خروپف میکرد فرستادیمش داخل یه اتاق تک نفره.و تو اینجا تنها نمیخوابی و یه هم اتاقی داری اممم و اینکه یکم خروپف میکنه اما نه اونطوری ک نتونی بخوابی.
سوبین:خب هم اتاقیم کیه؟
یهو یونجون میاد و
یونجون:
منم. (با لبخند)
سوبین:
عاااها توییــ..
یونجون:
اره... و اینکه اینجا یه حموم داره و باید احترام بزاری ب اونی ک تو حمومه و هعی نگو بدو بیا نوبت منه و فلان و اینا... بعدشم تو سرویس بهداشتی اصلا صدام نزن... چون ارامشم خراب میشه.. و اینکه یکم خروپف می کنم مشکلی نداری؟
سوبین:
(یه نیشخند زد و)
چرا فک میکنی من خیلی دلم میخواد تو یه اتاق باهات بخوابم؟
اصلا همچین فکری نکن من اصلانم دلم نمیخواد پیش ت بخوابم خیلی دلتو خوش نکن.
و وسایلشو برد تو اتاق.
و بومگیو رو به یونجون:
فک کنم خیلی ازت بدش میاد معلوم نیس چیکار کردی پسر (خندید و رفت)
۶.۱k
۲۰ شهریور ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.