انتقام گذشته پارت 4

(خب پس متوجه شدید که من بزرگترین مافیای جهان شدم. کارم اینکه شوهر های خانواده هارو میگیرم و اون هارو میکشم بد از اون اتفاق میخوام این بلا رو سر همه بیارم. دیگه نه احساسی دارم نه چیزی قلبمو، دیگه حس نمیکنم فقط با لیسا دوستم اون تمام این مدت بهم کمک کرد و حالا من کیم ات هستم اسمم رو تغیر دادم امروز به سوک سو گفتم بره یه مرد جدید بیاره که کتکش بزنم 😡خالی شم )
ویو جیمین
خب من جیمین هستم 24 سالمه و با پدرم زندگی میکنم خیلی مهربونم و فک میکنن لوسم چو، ن زود گریم میگیره ولی نمیدونن که، من، چه، دردی کشیدم 🥲😢
زنگ درو زدن
رفتم باز کنم
جیمین :بله؟
سوک سو :سلام با اقای پارک کار داشتم ایشون رو میخوایم ببریم
جیمین :چرا
سوک سو :به تو ربطی نداره اقای پارک کجایین؟؟؟( باداد)
پارک :بله چرا انقدر داد میزنید
سوک سو :باید شما یا یکی از مرد های این خانه رو ببرم
پارک : جیمین پسرم رو ببر
جیمین :پدر ولی من بچه شما هستم
پارک:برام مهم نیست پسره ی بیشعور گمشو از خونم بیرون بهتر تورو ببرین
جیمین :ولی پدر ( گریه بغض )
که یهو سوزشی رو صورت حس کرد درسته پدرش اون رو زده بود
پارک :ببریدش گمشو
سوک سو جیمین رو برد پیش ات
جیمین کلا تو ماشین گریه میکرد و گریش بند نمیومد.........



خب دوستان ببخشید من واقعا سرم شلوغ بود نتونستم براتون بزارم عذر خواهی میکنم ازتون 😔😔

از این به بعد شرط میزارم بازی پارت های بعد
شرط برای پارت بعد
20 لایک
15 کامنت
نقطه هم نفرستید