زخم پارت ۴
زخم: پارت ۴
ا.ت : بیا ( سوییچ وکلیدشو داد به یونجون)
یونجون: مرسی . الان برمیگردم .
ا.ت : اوکی . مراقب باش .
یونجون: چشم خانم دکتر . خدافظ . مراقب خودت و ته باش .
ا.ت : مراقبیم تو هم مراقب باش.
یونجون: اوکی بای
ا.ت و ته : بای.
ا.ت : خب تهیونگ من خدمتکار رو فرستادم خونش . مال آشپزخونه . خودم برات غذا درست میکنم چون باید چیزای مقوی بخوری . باشه . الان هم کمکت میکنم با هم بریم پایین .
تهیونگ : باشه ممنونم
ا.ت رفت سمت کمد تهیونگ و یه بلوز آورد و کمک تهیونگ کرد که تنش کنه . بعد آروم دست تهیونگ رو گرفت و کمکش کرد از روی تخت بلند بشه .
تهیونک دستشو انداخت دور گردن ا.ت و ازت هم دستشو گرفت .
با هم از پله ها رفتن پایین .
ا.ت تهیونک رو گذاشت روی مبل و گفت
ا.ت: من میرم یه چیز مقوی درست کنم . حوصلت سر رفت فیلم ببین تا من بیام ( لبخند )
ته: باشه . ممنونم خانم دکتر ( خنده )
ا.ت: مسخره ( خنده)
ا.ت رفت توی آشپزخونه و شروع کرد به درست کردن سوپ .
موقع خورد کردن هویج ها برای داخل سوپ انگشتش رو برید . ولی هیچ ریاکشنی خاصی نشون نداد و خیلی بی تفاوت بهش یه چسب زخم برداشت و روی اون قسمت زخم دستش زد . و دوباره ادامه به درست کردن سوپ کرد . همینطور مشغول بود و توی حال و هوای خودش بود که یهو دوتا دست خورد به شونش که ا.ت سه متر پرید اونطرف . روش رو برگردوند دید یونجونه . برگشته .
ا.ت: ای زهر مااااار زهر ترک شدم ( دستشو گذاشته رو قلبش با خنده)
یونجون: ای کاش فیلم گرفته بودمممممممم ( جر خورده )
ا.ت: ( آروم زد تو بازوی یونجون) برو همت رو مسخره کن . عوضی ( خنده )
یونجون: ( پوکر فیس نگاه ا.ت میکنه) عمه ی من عمه ی تو هم هست.
ا.ت: خب حالا نمیخواد وایسی جلو من برام نسبتای خانوادگی رو توضیح بدی. آوردی وسایلمو؟
یونجون: بله بانو آوردم . من و تهیونگ که میدونی توی خونه مشترک زندگی میکنیم . تو میتونی بیای پیش من بخوابی. وسایلا رو گذاشتم توی اتاق خودم .
ا.ت: اوکی مرسی .
یونجون: چیکار داری میکنی؟ آشپزی میکنی؟
ا.ت: نه دارم لباس میشورم . مگه کوری یونجون؟ چشماتو باز کن اره دارم سوپ درست میکنم برای تهیونگ .
یونجون: واااای بیا منو بخور ...... چشماتو باز کن ....گگگگگ( اداشو در میاره)
ا.ت : خوردنی نیستی ...( نیشخند )
یونجون: میزنمت صدا خر بدیااااا
ا.ت: من صدای تو رو در نمیارم . نگران نباش .
یونجون: عنتر برقی
ا.ت: ها؟ اینو از کجاست در آوردی ؟
یونجون: از ....هوووف نذار دهنم باز بشه .
ا.ت: اگر باز بشه چی میشه مثلا ؟
یونجون: چیز خوبی نمیشه .
ا.ت: آها . تموم شد ؟ خیلی تاثیر گذار بود.
یونجون: هووووف نمیشه اصلا با تو حرف زد ادمو با خاک یکسان میکنی .
ا.ت: اوهوم میدونم . حالا هم به جای ور دل من وایسادم برو لباستو عوض کن و بیا شام .
یونجون: چشم خانم دکتر . امر دیگه ای ندارین؟
ا.ت: نه مرخصی . (خنده)
یونجون : عوضی ( خنده)
ایونحون رفت توی اتاق و لباسشو عوض کرد ا.ت هم رفت و لباسشو با یه لباس خونگی که یونجون آورده بود عوض کرد . ( اسلاید ۲ یا ۳ هر کدوم که دوست دارید انتخاب کنین)
.....................................
ا.ت : بیا ( سوییچ وکلیدشو داد به یونجون)
یونجون: مرسی . الان برمیگردم .
ا.ت : اوکی . مراقب باش .
یونجون: چشم خانم دکتر . خدافظ . مراقب خودت و ته باش .
ا.ت : مراقبیم تو هم مراقب باش.
یونجون: اوکی بای
ا.ت و ته : بای.
ا.ت : خب تهیونگ من خدمتکار رو فرستادم خونش . مال آشپزخونه . خودم برات غذا درست میکنم چون باید چیزای مقوی بخوری . باشه . الان هم کمکت میکنم با هم بریم پایین .
تهیونگ : باشه ممنونم
ا.ت رفت سمت کمد تهیونگ و یه بلوز آورد و کمک تهیونگ کرد که تنش کنه . بعد آروم دست تهیونگ رو گرفت و کمکش کرد از روی تخت بلند بشه .
تهیونک دستشو انداخت دور گردن ا.ت و ازت هم دستشو گرفت .
با هم از پله ها رفتن پایین .
ا.ت تهیونک رو گذاشت روی مبل و گفت
ا.ت: من میرم یه چیز مقوی درست کنم . حوصلت سر رفت فیلم ببین تا من بیام ( لبخند )
ته: باشه . ممنونم خانم دکتر ( خنده )
ا.ت: مسخره ( خنده)
ا.ت رفت توی آشپزخونه و شروع کرد به درست کردن سوپ .
موقع خورد کردن هویج ها برای داخل سوپ انگشتش رو برید . ولی هیچ ریاکشنی خاصی نشون نداد و خیلی بی تفاوت بهش یه چسب زخم برداشت و روی اون قسمت زخم دستش زد . و دوباره ادامه به درست کردن سوپ کرد . همینطور مشغول بود و توی حال و هوای خودش بود که یهو دوتا دست خورد به شونش که ا.ت سه متر پرید اونطرف . روش رو برگردوند دید یونجونه . برگشته .
ا.ت: ای زهر مااااار زهر ترک شدم ( دستشو گذاشته رو قلبش با خنده)
یونجون: ای کاش فیلم گرفته بودمممممممم ( جر خورده )
ا.ت: ( آروم زد تو بازوی یونجون) برو همت رو مسخره کن . عوضی ( خنده )
یونجون: ( پوکر فیس نگاه ا.ت میکنه) عمه ی من عمه ی تو هم هست.
ا.ت: خب حالا نمیخواد وایسی جلو من برام نسبتای خانوادگی رو توضیح بدی. آوردی وسایلمو؟
یونجون: بله بانو آوردم . من و تهیونگ که میدونی توی خونه مشترک زندگی میکنیم . تو میتونی بیای پیش من بخوابی. وسایلا رو گذاشتم توی اتاق خودم .
ا.ت: اوکی مرسی .
یونجون: چیکار داری میکنی؟ آشپزی میکنی؟
ا.ت: نه دارم لباس میشورم . مگه کوری یونجون؟ چشماتو باز کن اره دارم سوپ درست میکنم برای تهیونگ .
یونجون: واااای بیا منو بخور ...... چشماتو باز کن ....گگگگگ( اداشو در میاره)
ا.ت : خوردنی نیستی ...( نیشخند )
یونجون: میزنمت صدا خر بدیااااا
ا.ت: من صدای تو رو در نمیارم . نگران نباش .
یونجون: عنتر برقی
ا.ت: ها؟ اینو از کجاست در آوردی ؟
یونجون: از ....هوووف نذار دهنم باز بشه .
ا.ت: اگر باز بشه چی میشه مثلا ؟
یونجون: چیز خوبی نمیشه .
ا.ت: آها . تموم شد ؟ خیلی تاثیر گذار بود.
یونجون: هووووف نمیشه اصلا با تو حرف زد ادمو با خاک یکسان میکنی .
ا.ت: اوهوم میدونم . حالا هم به جای ور دل من وایسادم برو لباستو عوض کن و بیا شام .
یونجون: چشم خانم دکتر . امر دیگه ای ندارین؟
ا.ت: نه مرخصی . (خنده)
یونجون : عوضی ( خنده)
ایونحون رفت توی اتاق و لباسشو عوض کرد ا.ت هم رفت و لباسشو با یه لباس خونگی که یونجون آورده بود عوض کرد . ( اسلاید ۲ یا ۳ هر کدوم که دوست دارید انتخاب کنین)
.....................................
۳.۶k
۰۶ شهریور ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.