۱۰ᎦᏗᏦᏋ"،ᏠᏬᏁᎶᏦᎧᎧᏦ
بریم ادامه فیک جونگ کوک
که ی ماشین جلوم وایساد ترسیدم ولی زمانی که شیشه ماشین رو آورد پایین تازه تونستم صورتش رو ببینم این روی من ردیاب کار گذاشته هرجا میرم هست آه خدایا
جونگ کوک= ا.ت تو اینجا چیکار میکنی این موقع شب
ا.ت= دارم میرم خونه
جونگ کوک= چه خوب پس بیا برسونمت
ا.ت= نه نمیخواد ممنون خودم میرم
جونگ کوک= خطرناک بیا
ا.ت= باشه
سوار ماشین شدم و به طرف خونه رفتیم آدرس خونمون رو داشت پس رفتیم رسیدیم دم در خونه و از ماشین پیاده شدم
ا.ت= خیلی ممنون خدانگهدار
جونگ کوک= خداحافظ
رفت و منم رفتم خونه
فردا جونگ کوک
باصدای گوشیم از خواب بیدار شدن که دیدم شماره مامانمه
جونگ کوک= سلام مادر
مادر جونگ کوک = سلام پسرم بیدار شدی
جونگ کوک= بله بیدار شدم
مادر جونگ کوک= پسرم من امروز قراره تورو با دوست قدیمیم و دخترش آشنا کنم بهتره هرچه سری تر حاضر بشی
جونگ کوک= آخه مادر من نمیخوام بیام
مادر جونگ کوک= حرف نباشه همین که گفتم
جونگ کوک= چشم مادر
مادر جونگ کوک= بعد میای دنبال من که باهم بریم فهمیدی
جونگ کوک= چشم
مادر جونگ کوک = خوبه خداحافظ
جونگ کوک= خداحافظ
پاشدم رفتم حموم ی دوش نیم ساعته گرفتم و لباس پوشیدم و ی چیزی هم خوردم به طرف خونه مادرم رفتم و از اونجا باهم دیگه به آدرسی که گفته بود رفتیم رفتیم داخل کافه که مادرم گفت با چیزی که دیدم خوشکم زد
که ی ماشین جلوم وایساد ترسیدم ولی زمانی که شیشه ماشین رو آورد پایین تازه تونستم صورتش رو ببینم این روی من ردیاب کار گذاشته هرجا میرم هست آه خدایا
جونگ کوک= ا.ت تو اینجا چیکار میکنی این موقع شب
ا.ت= دارم میرم خونه
جونگ کوک= چه خوب پس بیا برسونمت
ا.ت= نه نمیخواد ممنون خودم میرم
جونگ کوک= خطرناک بیا
ا.ت= باشه
سوار ماشین شدم و به طرف خونه رفتیم آدرس خونمون رو داشت پس رفتیم رسیدیم دم در خونه و از ماشین پیاده شدم
ا.ت= خیلی ممنون خدانگهدار
جونگ کوک= خداحافظ
رفت و منم رفتم خونه
فردا جونگ کوک
باصدای گوشیم از خواب بیدار شدن که دیدم شماره مامانمه
جونگ کوک= سلام مادر
مادر جونگ کوک = سلام پسرم بیدار شدی
جونگ کوک= بله بیدار شدم
مادر جونگ کوک= پسرم من امروز قراره تورو با دوست قدیمیم و دخترش آشنا کنم بهتره هرچه سری تر حاضر بشی
جونگ کوک= آخه مادر من نمیخوام بیام
مادر جونگ کوک= حرف نباشه همین که گفتم
جونگ کوک= چشم مادر
مادر جونگ کوک= بعد میای دنبال من که باهم بریم فهمیدی
جونگ کوک= چشم
مادر جونگ کوک = خوبه خداحافظ
جونگ کوک= خداحافظ
پاشدم رفتم حموم ی دوش نیم ساعته گرفتم و لباس پوشیدم و ی چیزی هم خوردم به طرف خونه مادرم رفتم و از اونجا باهم دیگه به آدرسی که گفته بود رفتیم رفتیم داخل کافه که مادرم گفت با چیزی که دیدم خوشکم زد
۱۶.۱k
۱۷ شهریور ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.