پارت ۳
پارت ۳
عمارت مین
یونگی= سوال دیگری داری؟
ا.ت = نه
با گفتن نه از اتاق رفت بیرون و دوباره من تنها موندم تو این اتاق بعد چند مین باد شدیدی اومد و باعث شد پرده به حرکت در بیاد و باد خنکی هوای گرم و خفه کننده این اتاق و عمارت رو عوض کنه از رو تخت پاشدم و موهام رو بستم هیچ کاری برای نداشتم که انجام بدم تا اینکه یهو در باز شد و یه خانوم تقریبا ۷۰ ساله با موهای سفید که لای موهای موهای مشکی هم دیده میشد وارد اتاق شد به گمونم همون اجومایی که اون پسره( یونگی منظورش عه) گفته بود
اجوما= منو ارباب مین فرستاد گفت قوانین رو بهت بگم
ا.ت = باشه
اجوما شروع کرد به گفت یه سری قانون که خلاصه بخوام بگم همچی اینجا ممنوع عه 😂 بعد تقریبا ۲۰ مین حدود ۱۰۰ تا قانون گفت و بعد گفت
اجوما = خب تموم شد سوال داری؟
ا.ت = نه ندارم
اجوما رفت بیرون و در رو هم بست دوباره دراز کشیدم دلم واسه گوشی ایم تنگ شده بود ولی گوشی اینجا ممنوع عه به سقف خیر شدم و فک کردم که چطوره از اینجا فرار کنم؟ ولی نه نه فرار کردن ممنوع عه ولش کن
نظرتون چیه؟ فرار کنه؟
یه حمایتمون نشه؟
عمارت مین
یونگی= سوال دیگری داری؟
ا.ت = نه
با گفتن نه از اتاق رفت بیرون و دوباره من تنها موندم تو این اتاق بعد چند مین باد شدیدی اومد و باعث شد پرده به حرکت در بیاد و باد خنکی هوای گرم و خفه کننده این اتاق و عمارت رو عوض کنه از رو تخت پاشدم و موهام رو بستم هیچ کاری برای نداشتم که انجام بدم تا اینکه یهو در باز شد و یه خانوم تقریبا ۷۰ ساله با موهای سفید که لای موهای موهای مشکی هم دیده میشد وارد اتاق شد به گمونم همون اجومایی که اون پسره( یونگی منظورش عه) گفته بود
اجوما= منو ارباب مین فرستاد گفت قوانین رو بهت بگم
ا.ت = باشه
اجوما شروع کرد به گفت یه سری قانون که خلاصه بخوام بگم همچی اینجا ممنوع عه 😂 بعد تقریبا ۲۰ مین حدود ۱۰۰ تا قانون گفت و بعد گفت
اجوما = خب تموم شد سوال داری؟
ا.ت = نه ندارم
اجوما رفت بیرون و در رو هم بست دوباره دراز کشیدم دلم واسه گوشی ایم تنگ شده بود ولی گوشی اینجا ممنوع عه به سقف خیر شدم و فک کردم که چطوره از اینجا فرار کنم؟ ولی نه نه فرار کردن ممنوع عه ولش کن
نظرتون چیه؟ فرار کنه؟
یه حمایتمون نشه؟
۴.۲k
۱۹ خرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.