تک پارتی°•^ جی هوپ
ات
اییی کیه اول صبحی رفتم در رو باز کردم با اون موهای شلخته و لباس خوابه اردکیم ک نور زده بود تو چشمم و یکیشون رو بسته م از شدت نور ک یهو ی پسر جلوی نور رو گرفت و با دستام چشمامو مالیدم
ات : آخ خدا خیرت بده داشتم کور میشدم ک یهو چشمامو باز کردم نوچ نوچ خداییییی جذابیت جلوم ایستاده بود ی چند ثانیه با دهن باز نگاش کردم
جی هوپ ( با ی لبخند ک ات دلش تا اون آخر امرش براش رفت) : ام سلام خانم روز خوش بسته داشتید
ات : چی چی داشتم ؟
جی هوپ: بسته!
ات : بسته؟ آها بسته شما کی هستین
جی هوپ ک از هنگ بودن دختر جلوش خنده ش گرفته بود با تعجب تک خنده ای کرد و
جی هوپ: ام خب پستچی دیگه
ات : آها آها اره
و بسته رو جلوم گرفت ک دهنم باز موند
خدایااااااا دستاش دستاش خیلی خوشگلههههه
ات : دس دستاتون
جی هوپ: دستام ؟
و با تعجب به دستاش نگاه کرد ک دید روشون هیچی نیست
ات : چیزه ن خب منظورم اینه ک سردتتون نیس؟. جیهوپ: آهان ن ممنون لطفا اینجا رو امضا کنید ات امضا کرد و. ات : مطمئن باشم که پستچی هستید یعنی همیشه شما بسته میارید جی هوپ: بله خب منم دیگه
و خلاصه ات اومد تو و در رو بست و حضم کردن این اتفاقات سخت بود براش میشه گفت تو ی نگاه اون پستچی دلشو برد و قلبش هنوز تند تند میزد و پاشد ی لیوان آب خورد
ی سه ماهی میشد ک ات تمام وسایل خانه رو از ی جای دیگه برای خونه پست میکرد تا بتونه جی هوپ رو ببینه و تو این چند وقت کمی با هم آشنا شده بودن تو این فکر بود ک چی رو ببره پست کنه تا هم سنگین نباشه و جی هوپ اذیت نشه و ب خونه نگاه میکرد ک جعبه دستمال کاغذی و برداشت و
ات : عالیه هم خوش دسته هم کوچیک و سنگینم نیس آماده بود تا جی هوپ از خدا بی خبر دفتر خاطراتش رو ک. پست کرده بود رو بیاره ک زنگ در خورد ات سریع تو آیینه خودش رو نگاه کرد و رفت در رو باز کرد ک با ی فرد دیگه رو ب رو شد و بدون اینکه بزاره فرد مقابل حرف بزنه شروع کرد ب سوال پرسیدن ات : پس اون آقاهه ک همیشه بسته هامو میاره کو؟ پسر مقابل ش ک تعجب کرده بود گفت تهیونگ: سلام خانم خب برادرم کاری براش پیش اومد من بجاش اومدم سر کار حالا برای چی میپرسید ؟ ات : آها خب بعدا میاد دیگه نه؟. تهیونگ پوکر شده بود و با گیجی جواب داد: خب آره بفرمایید اینم بسته تون ات بسته رو تحویل گرفت و رفت داخل دپرس شدن نشست و نگران بود ک نکنه جی هوپ مریض شده و فکر خیال های جور وا جور حتی احتمال میداد ک شاید رفته باشه خواستگاری یکی دیگه و زد زیر گریه خلاصه چند روز گذشت و منتظر جعبه دستمال کاغذی و جی هوپ بود ک یهو صدای در میاد و در رو باز میکنه و جی هوپ رو رو ب روش میبینه
و بدون سلام کردن ات: کجا بودی چرا نیومده بودی دفعه قبل آقای جی هوپ ؟. جی هوپ: ام خب ات نشست رو پادری عر زد و جی هوپ هم نشست کنارش جی هوپ : إ وا چی شد یهو ک ات گفت : میشه چند لحظه هق بیاید داخل هق من حرف مهمی رو باید هق بهتون بگم جی هوپ با تعجب قبول کرد و هر دو رو کاناپه نشسته بودن ک ات شروع کرد
ات : خ خب من از همون روز اول ک دیدمت خب خب من الان چیزه
ک جی هوپ دستاش رو گرفت و بهش نگاه کرد : هی بگو نگران نباش ات حول شد و بدون مقدمه ات : من دوست دارم
جی هوپ تو همون حالت موند و خب دفعه قبل خودش نیومد بود چون داشت متن اعتراف ش رو ب ات آماده میکرد و الان ات زودتر گفته بود جی هوپ: یااااا این قبول نیست ات : ها جی هوپ: من خودمو آماده کرده بودم ک اول من پیشنهاد بدم و اعتراف کنم ات : وا واقعا ؟. جی هوپ: اهوم ات : خب بیا اعراف کن از دوباره انگار ک من نگفته م جی هوپ: اییی کیوت مننن
و خلاصه جی هوپ متن اعترافش رو یکی در میان گفت و
جیهوپ: دلیل پستچی شدنم میشی خانم ات؟
ات : ها؟
جی هوپ ک داشت رو میداد زود جمعش کرد و گفت : یعنی دوست دخترم میشی
ات : با کمال میل
و. با خوشی و امید هردوشون زندگی جدیدی رو کنار همدیگه شروع کردن
پاااا یییانن ....
#بی_تی_اس
#ما_پشت_بی_تی_اس_هستیم
#کیم_نامجون
#کیم_سوکجین
#مین_یونگی
#جانگ_هوسوک
#پارک_جیمین
#کیم_تهیونگ
#جئون_جانگکوک
#شوگا
#جی_هوپ
#کوک
#نامجون
#جین
#جیمین
#تهیونگ
#ویمین
#ویکوک
اییی کیه اول صبحی رفتم در رو باز کردم با اون موهای شلخته و لباس خوابه اردکیم ک نور زده بود تو چشمم و یکیشون رو بسته م از شدت نور ک یهو ی پسر جلوی نور رو گرفت و با دستام چشمامو مالیدم
ات : آخ خدا خیرت بده داشتم کور میشدم ک یهو چشمامو باز کردم نوچ نوچ خداییییی جذابیت جلوم ایستاده بود ی چند ثانیه با دهن باز نگاش کردم
جی هوپ ( با ی لبخند ک ات دلش تا اون آخر امرش براش رفت) : ام سلام خانم روز خوش بسته داشتید
ات : چی چی داشتم ؟
جی هوپ: بسته!
ات : بسته؟ آها بسته شما کی هستین
جی هوپ ک از هنگ بودن دختر جلوش خنده ش گرفته بود با تعجب تک خنده ای کرد و
جی هوپ: ام خب پستچی دیگه
ات : آها آها اره
و بسته رو جلوم گرفت ک دهنم باز موند
خدایااااااا دستاش دستاش خیلی خوشگلههههه
ات : دس دستاتون
جی هوپ: دستام ؟
و با تعجب به دستاش نگاه کرد ک دید روشون هیچی نیست
ات : چیزه ن خب منظورم اینه ک سردتتون نیس؟. جیهوپ: آهان ن ممنون لطفا اینجا رو امضا کنید ات امضا کرد و. ات : مطمئن باشم که پستچی هستید یعنی همیشه شما بسته میارید جی هوپ: بله خب منم دیگه
و خلاصه ات اومد تو و در رو بست و حضم کردن این اتفاقات سخت بود براش میشه گفت تو ی نگاه اون پستچی دلشو برد و قلبش هنوز تند تند میزد و پاشد ی لیوان آب خورد
ی سه ماهی میشد ک ات تمام وسایل خانه رو از ی جای دیگه برای خونه پست میکرد تا بتونه جی هوپ رو ببینه و تو این چند وقت کمی با هم آشنا شده بودن تو این فکر بود ک چی رو ببره پست کنه تا هم سنگین نباشه و جی هوپ اذیت نشه و ب خونه نگاه میکرد ک جعبه دستمال کاغذی و برداشت و
ات : عالیه هم خوش دسته هم کوچیک و سنگینم نیس آماده بود تا جی هوپ از خدا بی خبر دفتر خاطراتش رو ک. پست کرده بود رو بیاره ک زنگ در خورد ات سریع تو آیینه خودش رو نگاه کرد و رفت در رو باز کرد ک با ی فرد دیگه رو ب رو شد و بدون اینکه بزاره فرد مقابل حرف بزنه شروع کرد ب سوال پرسیدن ات : پس اون آقاهه ک همیشه بسته هامو میاره کو؟ پسر مقابل ش ک تعجب کرده بود گفت تهیونگ: سلام خانم خب برادرم کاری براش پیش اومد من بجاش اومدم سر کار حالا برای چی میپرسید ؟ ات : آها خب بعدا میاد دیگه نه؟. تهیونگ پوکر شده بود و با گیجی جواب داد: خب آره بفرمایید اینم بسته تون ات بسته رو تحویل گرفت و رفت داخل دپرس شدن نشست و نگران بود ک نکنه جی هوپ مریض شده و فکر خیال های جور وا جور حتی احتمال میداد ک شاید رفته باشه خواستگاری یکی دیگه و زد زیر گریه خلاصه چند روز گذشت و منتظر جعبه دستمال کاغذی و جی هوپ بود ک یهو صدای در میاد و در رو باز میکنه و جی هوپ رو رو ب روش میبینه
و بدون سلام کردن ات: کجا بودی چرا نیومده بودی دفعه قبل آقای جی هوپ ؟. جی هوپ: ام خب ات نشست رو پادری عر زد و جی هوپ هم نشست کنارش جی هوپ : إ وا چی شد یهو ک ات گفت : میشه چند لحظه هق بیاید داخل هق من حرف مهمی رو باید هق بهتون بگم جی هوپ با تعجب قبول کرد و هر دو رو کاناپه نشسته بودن ک ات شروع کرد
ات : خ خب من از همون روز اول ک دیدمت خب خب من الان چیزه
ک جی هوپ دستاش رو گرفت و بهش نگاه کرد : هی بگو نگران نباش ات حول شد و بدون مقدمه ات : من دوست دارم
جی هوپ تو همون حالت موند و خب دفعه قبل خودش نیومد بود چون داشت متن اعتراف ش رو ب ات آماده میکرد و الان ات زودتر گفته بود جی هوپ: یااااا این قبول نیست ات : ها جی هوپ: من خودمو آماده کرده بودم ک اول من پیشنهاد بدم و اعتراف کنم ات : وا واقعا ؟. جی هوپ: اهوم ات : خب بیا اعراف کن از دوباره انگار ک من نگفته م جی هوپ: اییی کیوت مننن
و خلاصه جی هوپ متن اعترافش رو یکی در میان گفت و
جیهوپ: دلیل پستچی شدنم میشی خانم ات؟
ات : ها؟
جی هوپ ک داشت رو میداد زود جمعش کرد و گفت : یعنی دوست دخترم میشی
ات : با کمال میل
و. با خوشی و امید هردوشون زندگی جدیدی رو کنار همدیگه شروع کردن
پاااا یییانن ....
#بی_تی_اس
#ما_پشت_بی_تی_اس_هستیم
#کیم_نامجون
#کیم_سوکجین
#مین_یونگی
#جانگ_هوسوک
#پارک_جیمین
#کیم_تهیونگ
#جئون_جانگکوک
#شوگا
#جی_هوپ
#کوک
#نامجون
#جین
#جیمین
#تهیونگ
#ویمین
#ویکوک
۹۹.۳k
۲۱ دی ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۲۹)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.