عشق وحشی ارباب 🖤🤤🔪 پارت 5 شرط پارت بعد ۳۵ لایک 15 کام
علامت ا/ت +
علامت سوک ~
علامت کوک *
علامت تهیونگ _
نکته:( همه ی استاد های کلاس پسر هایی با سن بین ۲٠ تا 25 هستن.)
زنگ کلاس خورد و همه اومدن تو کلاس به جز ا/ت.
هر کس سر نیمکت خودش نشست و استاد هم اومد ولی هنوز ا/ت نیومده بوده.
ربع ساعت از کلاس گذشت و وسط تدریس معلم ادبیات، ا/ت با چهره ی عصبی و غمگین وارد کلاس شد.
استاد ادبیات: ا/ت تو چرا دور اومدی سر کلاس؟
+ خواستم یکم تنها باشم.
استاد ادبیات: ا/ت چیزی شده؟ چرا ناراحتی؟
+ چیزی نشده استاد.
استاد ادبیات: بچه ها من و ا/ت چند دقیقه از کلاس خارج میشیم لطفا کلاس رو شلوغ نکنید.
استاد ادبیات دست ا/ت رو گرفت و از کلاس بردش بیرون و تو راهرو دستشو ول کرد.
استاد ادبیات: ا/ت به من بگو چه اتفاقی برات افتاده!
+ استاد چیز خاصی نشده.
استاد ادبیات: ا/ت به من دروغ نگو!
+ استاد دروغ نمیگم چیزی نشده.
استاد چند قدم نزدیک ا/ت رفت و ا/ت هم مجبور شد بره عقب
استاد هی اومد جلو و ا/ت رفت عقب که ا/ت به دیوار برخورد کرد و دیگه نمیتونست عقب تر بره.
استاد صورتشو نزدیک صورت ا/ت کرد و تو چشماش نگاه کرد.
ا/ت شوک شده بود.
استاد ادبیات لبشو نزدیک لب ا/ت کرد که ــــــــــ تهیونگ از کلاس اومد بیرون و دید استاد میخواد ا/ت رو بوس کنه .
با عصبانیت دوید سمتشون و دست ا/ت رو گرفت و کشید سمت خودش.
_ چه استاد خوبی (با حالت کنایه)
استاد هم هنگ کرده بود.😐
_ ا/ت به مت بگو اون کاری باهات کرد؟
(بلند گفت که استاد هم بشنوه.)
+ تهیونگ دستمو ول کن.
_ امکان نداره.
استاد: وقتی خودش میگه پس ولش کن.
_ اووووو بالاخره زبون باز کردی.
استاد: تهیونگ به نفعته ولش کنی.
_ اگه نکنم چی میشه! 😏
استاد: اونو بعدا میفهمی.
استاد ریلکس رفت تو کلاس و در رو هم آروم بست.
تهیونگ هم ا/ت رو محکم گرفت.
_ ا/ت اون کاری باهات نکرد؟
+ تهیونگ ولم کن.
_ نمیشه.
ا/ت میخواست حرف بزنه که
کوک از کلاس اومد بیرون و دید تهیونگ محکم ا/ت رو توی بغلش گرفته و ولش نمیکنه.
کوک وقتی اون صحنه رو دید عصبی شد و رفت سمت تهیونگ و ا/ت.
* تهیونگ ا/ت رو ول کن.
_ اووووو تو اینجا چیکار میکنی کثافت.
* ا/ت رو ول کن.
_ به تو ربطی نداره بخوام ولش کنم یا نکنم.
* ربط داره خوبم داره.
+ بس کنید.
+ کوک تو منو زدی چطور میتونی بعد از اون کاری که کردی حتی در مورد من حرف بزنی.
* ا/ت من میخواستم تهیونگ رو بزنم ولی تو اومدی بینمون و اشتباهی تو رو زدم.
+ ازت متنفرم کوک (با گریه).
تهیونگ تو هنگ بود و هیچکاری نمیکرد.
ا/ت هم دید تهیونگ هنگ کرده از فرصت استفاده کرد و خودشو از بغل تهیونگ بیرون کشید و دوید تو کلاس و سر جاش نشست.
کوک و تهیونگ هم چند دقیقه بعد وارد کلاس شدن.
* میشه بلند شی من برم بشینم بعد دوباره بشینی.
ا/ت چیزی نگفت فقط بلند شد تا کوک سر جاش بشینه.
علامت سوک ~
علامت کوک *
علامت تهیونگ _
نکته:( همه ی استاد های کلاس پسر هایی با سن بین ۲٠ تا 25 هستن.)
زنگ کلاس خورد و همه اومدن تو کلاس به جز ا/ت.
هر کس سر نیمکت خودش نشست و استاد هم اومد ولی هنوز ا/ت نیومده بوده.
ربع ساعت از کلاس گذشت و وسط تدریس معلم ادبیات، ا/ت با چهره ی عصبی و غمگین وارد کلاس شد.
استاد ادبیات: ا/ت تو چرا دور اومدی سر کلاس؟
+ خواستم یکم تنها باشم.
استاد ادبیات: ا/ت چیزی شده؟ چرا ناراحتی؟
+ چیزی نشده استاد.
استاد ادبیات: بچه ها من و ا/ت چند دقیقه از کلاس خارج میشیم لطفا کلاس رو شلوغ نکنید.
استاد ادبیات دست ا/ت رو گرفت و از کلاس بردش بیرون و تو راهرو دستشو ول کرد.
استاد ادبیات: ا/ت به من بگو چه اتفاقی برات افتاده!
+ استاد چیز خاصی نشده.
استاد ادبیات: ا/ت به من دروغ نگو!
+ استاد دروغ نمیگم چیزی نشده.
استاد چند قدم نزدیک ا/ت رفت و ا/ت هم مجبور شد بره عقب
استاد هی اومد جلو و ا/ت رفت عقب که ا/ت به دیوار برخورد کرد و دیگه نمیتونست عقب تر بره.
استاد صورتشو نزدیک صورت ا/ت کرد و تو چشماش نگاه کرد.
ا/ت شوک شده بود.
استاد ادبیات لبشو نزدیک لب ا/ت کرد که ــــــــــ تهیونگ از کلاس اومد بیرون و دید استاد میخواد ا/ت رو بوس کنه .
با عصبانیت دوید سمتشون و دست ا/ت رو گرفت و کشید سمت خودش.
_ چه استاد خوبی (با حالت کنایه)
استاد هم هنگ کرده بود.😐
_ ا/ت به مت بگو اون کاری باهات کرد؟
(بلند گفت که استاد هم بشنوه.)
+ تهیونگ دستمو ول کن.
_ امکان نداره.
استاد: وقتی خودش میگه پس ولش کن.
_ اووووو بالاخره زبون باز کردی.
استاد: تهیونگ به نفعته ولش کنی.
_ اگه نکنم چی میشه! 😏
استاد: اونو بعدا میفهمی.
استاد ریلکس رفت تو کلاس و در رو هم آروم بست.
تهیونگ هم ا/ت رو محکم گرفت.
_ ا/ت اون کاری باهات نکرد؟
+ تهیونگ ولم کن.
_ نمیشه.
ا/ت میخواست حرف بزنه که
کوک از کلاس اومد بیرون و دید تهیونگ محکم ا/ت رو توی بغلش گرفته و ولش نمیکنه.
کوک وقتی اون صحنه رو دید عصبی شد و رفت سمت تهیونگ و ا/ت.
* تهیونگ ا/ت رو ول کن.
_ اووووو تو اینجا چیکار میکنی کثافت.
* ا/ت رو ول کن.
_ به تو ربطی نداره بخوام ولش کنم یا نکنم.
* ربط داره خوبم داره.
+ بس کنید.
+ کوک تو منو زدی چطور میتونی بعد از اون کاری که کردی حتی در مورد من حرف بزنی.
* ا/ت من میخواستم تهیونگ رو بزنم ولی تو اومدی بینمون و اشتباهی تو رو زدم.
+ ازت متنفرم کوک (با گریه).
تهیونگ تو هنگ بود و هیچکاری نمیکرد.
ا/ت هم دید تهیونگ هنگ کرده از فرصت استفاده کرد و خودشو از بغل تهیونگ بیرون کشید و دوید تو کلاس و سر جاش نشست.
کوک و تهیونگ هم چند دقیقه بعد وارد کلاس شدن.
* میشه بلند شی من برم بشینم بعد دوباره بشینی.
ا/ت چیزی نگفت فقط بلند شد تا کوک سر جاش بشینه.
۱۱۵.۹k
۰۵ اسفند ۱۴۰۰
دیدگاه ها (۱۰۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.