پارت ۱۹ : وقتی اومدید ایران ....
علیرضا : خواهش میک
که خدیجه خانم با هول گفت : این بوی چیه
جین : بوی غذا دیگه انگاری
خدیجه خانم : سوخته ! علیرصا مگه نگفتم حواست باشه پدصگ
علیرصا : من خو کم کردم
خدیجه خانم : حرارتش کم بود خودم کم کرده بودم گفتم حواست به آب آبگوشت باسه آبش که تموم شد سریع دوباره روش بریز خدایا این چیه گذاشتی تو کاسه من خدایا این همه سلل به چنگ و دندون کشیدم و بزرگت کردم نزاشتم یه خط رو بدنت بافته یبار مریض بشی هیچوقت ازت کاری نخواستم یه بار فقط یه با ازت یه کار خواستم پسره ی الدنگ مف خور اینم نتونستی انجام بدی فقط بخور بخواب و تا صبح کله ی بیصابت بکن توی اون ماس ماسک که ایشالله بسوزه الحق که به عمه های مف خورت کشیده فقط بخور و بخواب و پاکش یر سفره ای خدا به حق همین روزه عزیز منو وردار تا از دیت این پسره ی الدنگ بیکار راحت بشم ای خدا ( و همونطور که همه تون میدونید مامانای ایرانی ۱ دیقه با ما دعوا میکنن ۴ ساعت با درو دیوار )
۴ ساعت بعد
شوگا : فک کنم مامان جون دیونه شده
ا.ت : هنوز تا دو سه ساعت دیگه میتونه همینطور با درو دیوار بحث کنه
جیمین : مامان جون حالت خوبه
خدیجه خانم: این پدصگ درو این و که ورداشته دود این گوشت و نخود سوخته همه ی کتبینتارو سیاه کرده باید تا صبح بشینم اینارو بسابم
نامجون : در این رو که علیرضا ور نواشت از بسکه این دوده فشار داشت در قابلمه پرت شد تو هوا و تا علیرصا اومد بگیرتش که و خورد و یه سینی گل قر .... هی ای وای نباید میگفتم
خدیجه خانم : علیرضا گورت کندس ( داد)
۲۰ دیقه بعد
ا.ت و آقا ممدرضا و جین خدیجه خانم و گرفته بودن و پسرا هم جلوی عایرصا
خدیجه خانم با جاروی دستش و داد هایی که میوشید هی میگفت : ولم کنید توی پدصگ گوربه گور شده زدی یادگار جد قاجارم و شکستی ععیرصا بگو چرا بگو چرا شکستی هان من مگه جز اینکه نزاشتم با اون دختره ی عملی عنتر ازدواج کنی چه هیزم تری بهت فروختم و سریع جاروی تو ی دستشو پرت کرد سمت علیرضا
که ا.ت یه لحظه جیغ کشیدو گفت : چی ازدواج با کی
که همه جا در سکوت فرو رفت
علیرضا : آجی بخدا بچه بودم یه خریتی کردم ترو خدا
ا.ت : حالا بدون اجازه من میری زن بگیری هان
و هجوم برد سمت علیرصا و گفت : عکس
علیرصا : عکسشو ند
ا.ت : علیرضا داداشی گفتم عکس ( عصبی )
علیرصا : بیا
ا.ت : یا خدا چرا این چقدر زشته شبیه کون آفتابه میده اه اه یکم بیشتر مژه میکاشت یکم بیشتر اون بینی شو میرفت عروسکی و سر بالا میکرد اههههه چونرو که آورد جلو لب پروتز ایییی گوته ها شو علیرضا ای ریدم تو سلیقه ا.ت این خو نمیشه نگاش کنی
که خدیجه خانم با هول گفت : این بوی چیه
جین : بوی غذا دیگه انگاری
خدیجه خانم : سوخته ! علیرصا مگه نگفتم حواست باشه پدصگ
علیرصا : من خو کم کردم
خدیجه خانم : حرارتش کم بود خودم کم کرده بودم گفتم حواست به آب آبگوشت باسه آبش که تموم شد سریع دوباره روش بریز خدایا این چیه گذاشتی تو کاسه من خدایا این همه سلل به چنگ و دندون کشیدم و بزرگت کردم نزاشتم یه خط رو بدنت بافته یبار مریض بشی هیچوقت ازت کاری نخواستم یه بار فقط یه با ازت یه کار خواستم پسره ی الدنگ مف خور اینم نتونستی انجام بدی فقط بخور بخواب و تا صبح کله ی بیصابت بکن توی اون ماس ماسک که ایشالله بسوزه الحق که به عمه های مف خورت کشیده فقط بخور و بخواب و پاکش یر سفره ای خدا به حق همین روزه عزیز منو وردار تا از دیت این پسره ی الدنگ بیکار راحت بشم ای خدا ( و همونطور که همه تون میدونید مامانای ایرانی ۱ دیقه با ما دعوا میکنن ۴ ساعت با درو دیوار )
۴ ساعت بعد
شوگا : فک کنم مامان جون دیونه شده
ا.ت : هنوز تا دو سه ساعت دیگه میتونه همینطور با درو دیوار بحث کنه
جیمین : مامان جون حالت خوبه
خدیجه خانم: این پدصگ درو این و که ورداشته دود این گوشت و نخود سوخته همه ی کتبینتارو سیاه کرده باید تا صبح بشینم اینارو بسابم
نامجون : در این رو که علیرضا ور نواشت از بسکه این دوده فشار داشت در قابلمه پرت شد تو هوا و تا علیرصا اومد بگیرتش که و خورد و یه سینی گل قر .... هی ای وای نباید میگفتم
خدیجه خانم : علیرضا گورت کندس ( داد)
۲۰ دیقه بعد
ا.ت و آقا ممدرضا و جین خدیجه خانم و گرفته بودن و پسرا هم جلوی عایرصا
خدیجه خانم با جاروی دستش و داد هایی که میوشید هی میگفت : ولم کنید توی پدصگ گوربه گور شده زدی یادگار جد قاجارم و شکستی ععیرصا بگو چرا بگو چرا شکستی هان من مگه جز اینکه نزاشتم با اون دختره ی عملی عنتر ازدواج کنی چه هیزم تری بهت فروختم و سریع جاروی تو ی دستشو پرت کرد سمت علیرضا
که ا.ت یه لحظه جیغ کشیدو گفت : چی ازدواج با کی
که همه جا در سکوت فرو رفت
علیرضا : آجی بخدا بچه بودم یه خریتی کردم ترو خدا
ا.ت : حالا بدون اجازه من میری زن بگیری هان
و هجوم برد سمت علیرصا و گفت : عکس
علیرصا : عکسشو ند
ا.ت : علیرضا داداشی گفتم عکس ( عصبی )
علیرصا : بیا
ا.ت : یا خدا چرا این چقدر زشته شبیه کون آفتابه میده اه اه یکم بیشتر مژه میکاشت یکم بیشتر اون بینی شو میرفت عروسکی و سر بالا میکرد اههههه چونرو که آورد جلو لب پروتز ایییی گوته ها شو علیرضا ای ریدم تو سلیقه ا.ت این خو نمیشه نگاش کنی
۱۰.۱k
۱۰ اسفند ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.