💜❤پیش به سوی آینده پارت اخر 💜❤
ردجا شلوارمانو دراوورد و همون موقع واردم کرد ات:اخخخخخخخخ کو......ک ......اخخخخ ......بسه ....کوککککککککککککککک جیغغغغغغغغغغغغغغغغغغغغغغغغغغغغ کوکی: تازه این شروعه ات: نه خواهش میکنم
فردا صبح
کوکی: دیشب پارتی خیلی خوش گذشت نه ات ات: ساکت شو نمیتونم راه برم کوکی: اتفاقا به من یکی خیلی خوش گذشت ات: نه بابا خوش به حالت که یهو دلم خیلی درد گرفت درحدی که بیهوش شدم
چشمام و باز کردم و دیدم بیمارستانم
کوک : بیبی خیلی نگرانتون شدم خداردشکر به هوش اومدی ات: بیبی من صبر کن ببینم نگرانتون مگه نگوووووووو من من من دارم مامان میشم کوکی: خیر ات: اوف کوکی: من دارم بابا میشم ات: وایییییییی
چند سال بعد
کوکی : این چرا گریه میکنه ات: چون شیر میخواد صبر کن اهان وایی نگاش کن چه خوشمله کوکی: من میرم بیرون اینجا حرصم درمیاد
ات:چرا؟ کوکی: نگاه کن چه جوری مک میزنه سینهات و ات: وایی بابایی داره حسودی میکنه کوکی: امشب پسرتون به من حسودی میکنه😈
فردا صبح
کوکی: دیشب پارتی خیلی خوش گذشت نه ات ات: ساکت شو نمیتونم راه برم کوکی: اتفاقا به من یکی خیلی خوش گذشت ات: نه بابا خوش به حالت که یهو دلم خیلی درد گرفت درحدی که بیهوش شدم
چشمام و باز کردم و دیدم بیمارستانم
کوک : بیبی خیلی نگرانتون شدم خداردشکر به هوش اومدی ات: بیبی من صبر کن ببینم نگرانتون مگه نگوووووووو من من من دارم مامان میشم کوکی: خیر ات: اوف کوکی: من دارم بابا میشم ات: وایییییییی
چند سال بعد
کوکی : این چرا گریه میکنه ات: چون شیر میخواد صبر کن اهان وایی نگاش کن چه خوشمله کوکی: من میرم بیرون اینجا حرصم درمیاد
ات:چرا؟ کوکی: نگاه کن چه جوری مک میزنه سینهات و ات: وایی بابایی داره حسودی میکنه کوکی: امشب پسرتون به من حسودی میکنه😈
۴۴.۱k
۱۵ خرداد ۱۴۰۰
دیدگاه ها (۱۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.