P50
جیسو : آره میدونم داشتم تمرین میکردم
بعدم یه لقمه از پشتش آورد بیرون و گفت : نمیخوای که بدون صبحونه بری
نایون : ای دمت گرم خاله
با ذوق لقمه رو از دستش گرفتم که با صدای یوهان نگهام رو دادم بهش .
یوهان : دوباره دیر کردی ؟
نایون : نخیرم صلاح دونستم دیر برم سر کلاس
یوهان : او چه خانم قانون شکنی
خواستم چیزی بگم که خاله جیسو زودتر از من زد به کتف یوهان و گفت : خیلی خب دیگه بحث نکنید
بعدم یه لقمه داد دست یوهان و دوباره گفت : برید دیگه دیرتون میشه
یه نگاه به یوهان کردم بعدم نگاهم رو ازش گرفتم که چشمم به بابام افتاد که داشت از پله ها میومد پایین و سرش تو گوشیش بود ، لباس رسمی پوشیده بود از لباسش فهمیدم که میخواد بره شرکت ، اومد و کنار من وایساد گفت : نایون میخوای تا مدرسه برسونمت ؟
نایون : نه بابا تو برو دیرت میشه من با جین یونگ میرم
سرش رو به معنی این که فکر بدی هم نیست تکون داد و گفت : باشه پس مراقب خودت باش .
خواست بره اما با حرفم جلوی رفتنش رو گرفتم انگار امروز بحث منو می طلبید .
نایون : من مراقب باشم ؟ صدفعه بهت نگفتم از پله ها میای پایین تو گوشی نگاه نکن یوقت بیوفتی یه چیزیت بشه من دیگه بابای جذاب از کجا پیدا کنم
یه نگاه بهم کرد بعدم خنده بی صدایی کرد و گفت : از صدا پسر بهتر لاس میزنی ها ، مامانت نیست تو هستی
نایون : از تاثیرات بابای جذاب داشتنه
خندید و گفت : باشه قبوله دیگه تکرار نمیشه خانم
نایون : آفرین
بعدم قبل از اینکه بره رو به یوهان گفت : توهم مراقب خودت باش
یوهان : چشم عموی جذابم
با تعجب یه نگاه به من و یه نگاه به یوهان کرد و گفت : امروز دست به یکی کردین
جفتمون شونه هامون رو بالا انداختیم و خندیدیم که صدای خاله جیسو بلند شد : خیلی خب دیگه بسه برید مگه مدرسه ندارید ، جونگ کوک توهم برو دیرت میشه
بابام از هممون خدافظی کرد و رفت منم از عمارت اومدم بیرون ، گوشی رو برداشتم تا ببینم جین یونگ کجاست که قبل از اینکه حتی یه رقم از شمارشو بگیرم ماشینش دم در عمارت وایساد ، صدای موسیقی بلندی داشت ، شیشه رو داد پایین و گفت : تشریف بیارید بالا
سرم رو به معنی اینکه تو هیچ وقت ادم نمیشی با خنده تکون دادم بعدم رفتم و سوار ماشین شدم که به سمت مدرسه حرکت کردیم
بعدم یه لقمه از پشتش آورد بیرون و گفت : نمیخوای که بدون صبحونه بری
نایون : ای دمت گرم خاله
با ذوق لقمه رو از دستش گرفتم که با صدای یوهان نگهام رو دادم بهش .
یوهان : دوباره دیر کردی ؟
نایون : نخیرم صلاح دونستم دیر برم سر کلاس
یوهان : او چه خانم قانون شکنی
خواستم چیزی بگم که خاله جیسو زودتر از من زد به کتف یوهان و گفت : خیلی خب دیگه بحث نکنید
بعدم یه لقمه داد دست یوهان و دوباره گفت : برید دیگه دیرتون میشه
یه نگاه به یوهان کردم بعدم نگاهم رو ازش گرفتم که چشمم به بابام افتاد که داشت از پله ها میومد پایین و سرش تو گوشیش بود ، لباس رسمی پوشیده بود از لباسش فهمیدم که میخواد بره شرکت ، اومد و کنار من وایساد گفت : نایون میخوای تا مدرسه برسونمت ؟
نایون : نه بابا تو برو دیرت میشه من با جین یونگ میرم
سرش رو به معنی این که فکر بدی هم نیست تکون داد و گفت : باشه پس مراقب خودت باش .
خواست بره اما با حرفم جلوی رفتنش رو گرفتم انگار امروز بحث منو می طلبید .
نایون : من مراقب باشم ؟ صدفعه بهت نگفتم از پله ها میای پایین تو گوشی نگاه نکن یوقت بیوفتی یه چیزیت بشه من دیگه بابای جذاب از کجا پیدا کنم
یه نگاه بهم کرد بعدم خنده بی صدایی کرد و گفت : از صدا پسر بهتر لاس میزنی ها ، مامانت نیست تو هستی
نایون : از تاثیرات بابای جذاب داشتنه
خندید و گفت : باشه قبوله دیگه تکرار نمیشه خانم
نایون : آفرین
بعدم قبل از اینکه بره رو به یوهان گفت : توهم مراقب خودت باش
یوهان : چشم عموی جذابم
با تعجب یه نگاه به من و یه نگاه به یوهان کرد و گفت : امروز دست به یکی کردین
جفتمون شونه هامون رو بالا انداختیم و خندیدیم که صدای خاله جیسو بلند شد : خیلی خب دیگه بسه برید مگه مدرسه ندارید ، جونگ کوک توهم برو دیرت میشه
بابام از هممون خدافظی کرد و رفت منم از عمارت اومدم بیرون ، گوشی رو برداشتم تا ببینم جین یونگ کجاست که قبل از اینکه حتی یه رقم از شمارشو بگیرم ماشینش دم در عمارت وایساد ، صدای موسیقی بلندی داشت ، شیشه رو داد پایین و گفت : تشریف بیارید بالا
سرم رو به معنی اینکه تو هیچ وقت ادم نمیشی با خنده تکون دادم بعدم رفتم و سوار ماشین شدم که به سمت مدرسه حرکت کردیم
۱۸.۲k
۱۱ آذر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.