عضو هشتم بی تی اس
عضو هشتم بی تی اس
پارت ۸
بایول:من برم خاک تو سر داشتم اشپزی میکردم مزاحم شدی
حلما:باوش برو بای
بایول:بای
بایول:خب...یونگی میتونی...(اینجا داشت به فارسی حرف میزد)اخ ببخشید...میتونی برنج رو بزاری؟(اینجا به کره ای گفت)
یونگی:اره حتما...مثل برنج خودمون درست کنم؟(برنج خودشون یعنی برنج خمیر.....چون اونا برنجشونو خمیر میکنن)
بایول:نه..ببین باید یکوچولو دونه دار باشه !خمیر نشه هاااا
یونگی:باشه حواسم هست...مرسی
(پرش به وقتی که میزو چیدن)
بایول:اهم اهم...پسراااااااااا(داد)بیاین غذا اماده شددددددد(دادتر😐)
تهیونگ:ودف چقدر حنجره داری ، اینجوری نمیتونی بخونی هاااا
بایول:اوپس راست میگی حواسم نبود ، حللا بیاین غذا بخورین
نامجون:(درحال مزه کردن) چقدرررررررر خوشمزه ستتتتتتتتتتتتت
بایول:(خنده)اره میدونم...مامانم همیشه اینجوری درست میکرد....جای جین و جیهوپ خالی
یونگی:اره...جاشون خالی(پوزخند)
بایول:چرا میخندی؟ اتفاقی افتاده؟
یونگی:وقتی جیهوپ داشت میرفت ما یه بحث کوچیک داشتیم که به یه دعوای بزرگ ختم شد...ولی موضوع دعوامون خیلی مسخره بود
بایول:مگه چی بود
(فلش بک به چند ماه پیش)
هوپی:کلاهم باید اینوری باشه
یونگی:نه نگاه کن...........اینجوریه ، باید اینوری باشه
هوپی:نخیرم باید اینوری باشه ، اصن به تو چه
یونگی:به من یه چه !کلاهتو اونوری کن
هوپی:چشم فرمانده ، ولی رد شد
یونگی:چقدر تو پرویی......
(پایان فلش بک)
یونگی:و همینطور ادامه پیدا کرد......
بایول:خب نباید روز اخری دعوا میکردین ، من اخرین روزه دانشگاهم با بهترین دوستم دعوام شد ، و الان اومده کره ولی اصلا روم نمیشه برم پیشش ، اگر روز اخر دعوا کنید....دیگه هیچوقت درست نمیشه ، مگر اینکه ینفر خیلی جرعت داشته باشه که بتونه دوباره بره پیشش
یونگی:یعنی وقتی برگشت از دستم ناراحته و باهام حرف نمیزنه؟
بایول:فک نکنم ، هوپی خیلی مهربونه !
(تهیونگ بحث رو عوض کرد)
تهیونگ:بایول ، ما ماه بعد یه اجرا داریم...توام باید بیای !
بایول:فک نکنم بیام ، بهتره شما پنج تایی برید
نامجون:چرا بنظرم توام بیا
بایول:خیلی خب ، باشه...بخورید غذا از دهن افتاد
(پرش زمانی به کنسرت)
(پشت صحنه)
بایول ویو
وای خیلی استرس دارم...نمیتونم بیام ، نه نه نه نمیتونم نمیتونم
جونگکوک:بایول....زودباش باید بریم رو صحنه
بایول:نه خواهش میکنم خودتون برید ، نمیتونم بیام ، هنوز اماده نیستم
جونگکوک:من مطمئنم که میتونی ! زودباش همه منتظرن
تهیونگ:کوکی؟ بایول؟ زود باشین دیگه همه منتظرن
بایول: من نمیتونم ، خواهش میکنم خودتون برید ، اگه من بهترین خواننده هم باشم هیت میگیرم مطمئنم ، خواهش میکنم برین
تهیونگ:(دسشو کشیدم و بردم روی صحنه)
بایول:..................................
های گایززززز
معذرت میخوام چند روز نبودم
پارت ۸
بایول:من برم خاک تو سر داشتم اشپزی میکردم مزاحم شدی
حلما:باوش برو بای
بایول:بای
بایول:خب...یونگی میتونی...(اینجا داشت به فارسی حرف میزد)اخ ببخشید...میتونی برنج رو بزاری؟(اینجا به کره ای گفت)
یونگی:اره حتما...مثل برنج خودمون درست کنم؟(برنج خودشون یعنی برنج خمیر.....چون اونا برنجشونو خمیر میکنن)
بایول:نه..ببین باید یکوچولو دونه دار باشه !خمیر نشه هاااا
یونگی:باشه حواسم هست...مرسی
(پرش به وقتی که میزو چیدن)
بایول:اهم اهم...پسراااااااااا(داد)بیاین غذا اماده شددددددد(دادتر😐)
تهیونگ:ودف چقدر حنجره داری ، اینجوری نمیتونی بخونی هاااا
بایول:اوپس راست میگی حواسم نبود ، حللا بیاین غذا بخورین
نامجون:(درحال مزه کردن) چقدرررررررر خوشمزه ستتتتتتتتتتتتت
بایول:(خنده)اره میدونم...مامانم همیشه اینجوری درست میکرد....جای جین و جیهوپ خالی
یونگی:اره...جاشون خالی(پوزخند)
بایول:چرا میخندی؟ اتفاقی افتاده؟
یونگی:وقتی جیهوپ داشت میرفت ما یه بحث کوچیک داشتیم که به یه دعوای بزرگ ختم شد...ولی موضوع دعوامون خیلی مسخره بود
بایول:مگه چی بود
(فلش بک به چند ماه پیش)
هوپی:کلاهم باید اینوری باشه
یونگی:نه نگاه کن...........اینجوریه ، باید اینوری باشه
هوپی:نخیرم باید اینوری باشه ، اصن به تو چه
یونگی:به من یه چه !کلاهتو اونوری کن
هوپی:چشم فرمانده ، ولی رد شد
یونگی:چقدر تو پرویی......
(پایان فلش بک)
یونگی:و همینطور ادامه پیدا کرد......
بایول:خب نباید روز اخری دعوا میکردین ، من اخرین روزه دانشگاهم با بهترین دوستم دعوام شد ، و الان اومده کره ولی اصلا روم نمیشه برم پیشش ، اگر روز اخر دعوا کنید....دیگه هیچوقت درست نمیشه ، مگر اینکه ینفر خیلی جرعت داشته باشه که بتونه دوباره بره پیشش
یونگی:یعنی وقتی برگشت از دستم ناراحته و باهام حرف نمیزنه؟
بایول:فک نکنم ، هوپی خیلی مهربونه !
(تهیونگ بحث رو عوض کرد)
تهیونگ:بایول ، ما ماه بعد یه اجرا داریم...توام باید بیای !
بایول:فک نکنم بیام ، بهتره شما پنج تایی برید
نامجون:چرا بنظرم توام بیا
بایول:خیلی خب ، باشه...بخورید غذا از دهن افتاد
(پرش زمانی به کنسرت)
(پشت صحنه)
بایول ویو
وای خیلی استرس دارم...نمیتونم بیام ، نه نه نه نمیتونم نمیتونم
جونگکوک:بایول....زودباش باید بریم رو صحنه
بایول:نه خواهش میکنم خودتون برید ، نمیتونم بیام ، هنوز اماده نیستم
جونگکوک:من مطمئنم که میتونی ! زودباش همه منتظرن
تهیونگ:کوکی؟ بایول؟ زود باشین دیگه همه منتظرن
بایول: من نمیتونم ، خواهش میکنم خودتون برید ، اگه من بهترین خواننده هم باشم هیت میگیرم مطمئنم ، خواهش میکنم برین
تهیونگ:(دسشو کشیدم و بردم روی صحنه)
بایول:..................................
های گایززززز
معذرت میخوام چند روز نبودم
۱.۵k
۰۳ تیر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.