عضو هشتم بی تی اس پارت ۲۰
نامجون :(هیچی....فقط میخنده)
نامجون ویو
امروز صحبت بایول رو با گوشی شنیدم ، یعنی چه معموریتی داره ؟ نکنه به عنوان جاسوس اومده تو گروه؟ جون وو کیه؟ رییس اصلی بایوله؟ ، اگه از خودش بپرسم ناراحت میشه؟
نامجون:بایول؟
بایول:بله؟
نامی :میشه دنبالم بیای ؟ یه کاری دارم باهات
بایول:اوهوم حتما ، بریم (مظطرب) (درست نوشتم؟)
بایول ویو
یعنی صحبتمو شنیده؟ واای بدبخت شدم
نامجون: جون وو کیه ؟
بایول:واااای ریدی ا.ت ریدییییی ، الان باید همشو بهش بگی (تو ذهنش)
بایول: قول میدی به کسی نگی؟
نامجون:اره قول میدم
بایول: ببین من همه چیزایی که بهتون گفتم راست بوده ، حتی یه کلمه هم دروغ نگفتم ، باشه؟
نامجون:باشه ، میشه تعریف کنی؟
بایول: من وقتی اومدم کره باید یه شغل پیدا میکردم که هم به اخلاق و رفتارم بخوره ، هم پول خوبی توش باشه ، هروز و هروز دنبال یه شغل خوب بودم ، اگهی ها رو نگاه میکردم ، هزار جا میرفتم ، یروز دیدم یه اگهیه پلیس مخفیه......
نامجون: بایول........؟
بایول:نه اونجوری فکر میکنی نیست ،اصلا قرار نبود برم اونجا ولی وقتی رفتم دیگه نتونستم کاریش کنم مجبور بودم قبول کنم ، الان یه معموریت خیلی مهم دارم ولی هی دارم به تعویق میندازمش ، درکم کن نام ، مجبور بودم
نامجون: بایول ، باید بهمون میگفتی ، چرا اینکارو نکردی؟
بایول: فکر کردم اگه بگم منو از گروه میندازین بیرون ، اگرم الان میخواین اینکارو کنید ، درکتون میکنم از اولش نباید میومدم عضو یه گروه به بزرگیه گروه شما بشم
نامجون: میتونم تو معموریتت کمک کنیم؟
بایول :چی ؟ دیوونه شدی؟
نامجون:اول بهم بگو ، با کی طرفیم؟
بایول:یه مافیا ! نمیتونید کمک کنید ، خیلی خطرناکه !
نامجون:تنهایی نمیتونی انجامش بدی
بایول:میتونم ، به کسی درمورد این قضیه هیچی نمیگی ، بریم ،شک میکنن
نامجون :ول....
بایول:بریم
(رفتن پیش بقیه)
جین:چقدر دیر کردین ، چیکار میکردین؟🤭
بایول:یااااا هیونگ ، مغذتو بشور
جین:منظورم این بود که کنسرت داره تموم میشه ، فک کنم تو باید مغذتو بشوری
بایول:اصن من رفتم (رفت پشت صحنه تا یونگی و بقیه اعضام بیان)
بایول ویو
داشتم میرفتم سمت پشت صحنه که یکی از ارمیا منو دید ، یعنی شانس ندارم که ، جیغ زد و بقیه هم فهمیدن و سمتم حجون اوردن ، فانوسا کسی نیست منو نجات بده ، سعی کردم یگم ازشون فاصله بگیرم و گفتم
بایول:خواهش میکنم به نوبت بیاین سمتم ، اینجوری به هیچکدومتون نمیتونم جواب بدم ، خلاصه جونم براتون بگه که...بزور صف درست کردم تا برن اونا وایسن و منم جلوی صف ، یچیز شبیه فن ساین شده بود
وقتی تموم شدن که خیلیم طول کشید رفتم پشت صحنه ، ولی اعضا رو ندیدم
بایول: پسرا ؟ پسراااا؟ پِسَ...جیغغغغغغغغغغغغغغغغغغغغغ
نامجون ویو
امروز صحبت بایول رو با گوشی شنیدم ، یعنی چه معموریتی داره ؟ نکنه به عنوان جاسوس اومده تو گروه؟ جون وو کیه؟ رییس اصلی بایوله؟ ، اگه از خودش بپرسم ناراحت میشه؟
نامجون:بایول؟
بایول:بله؟
نامی :میشه دنبالم بیای ؟ یه کاری دارم باهات
بایول:اوهوم حتما ، بریم (مظطرب) (درست نوشتم؟)
بایول ویو
یعنی صحبتمو شنیده؟ واای بدبخت شدم
نامجون: جون وو کیه ؟
بایول:واااای ریدی ا.ت ریدییییی ، الان باید همشو بهش بگی (تو ذهنش)
بایول: قول میدی به کسی نگی؟
نامجون:اره قول میدم
بایول: ببین من همه چیزایی که بهتون گفتم راست بوده ، حتی یه کلمه هم دروغ نگفتم ، باشه؟
نامجون:باشه ، میشه تعریف کنی؟
بایول: من وقتی اومدم کره باید یه شغل پیدا میکردم که هم به اخلاق و رفتارم بخوره ، هم پول خوبی توش باشه ، هروز و هروز دنبال یه شغل خوب بودم ، اگهی ها رو نگاه میکردم ، هزار جا میرفتم ، یروز دیدم یه اگهیه پلیس مخفیه......
نامجون: بایول........؟
بایول:نه اونجوری فکر میکنی نیست ،اصلا قرار نبود برم اونجا ولی وقتی رفتم دیگه نتونستم کاریش کنم مجبور بودم قبول کنم ، الان یه معموریت خیلی مهم دارم ولی هی دارم به تعویق میندازمش ، درکم کن نام ، مجبور بودم
نامجون: بایول ، باید بهمون میگفتی ، چرا اینکارو نکردی؟
بایول: فکر کردم اگه بگم منو از گروه میندازین بیرون ، اگرم الان میخواین اینکارو کنید ، درکتون میکنم از اولش نباید میومدم عضو یه گروه به بزرگیه گروه شما بشم
نامجون: میتونم تو معموریتت کمک کنیم؟
بایول :چی ؟ دیوونه شدی؟
نامجون:اول بهم بگو ، با کی طرفیم؟
بایول:یه مافیا ! نمیتونید کمک کنید ، خیلی خطرناکه !
نامجون:تنهایی نمیتونی انجامش بدی
بایول:میتونم ، به کسی درمورد این قضیه هیچی نمیگی ، بریم ،شک میکنن
نامجون :ول....
بایول:بریم
(رفتن پیش بقیه)
جین:چقدر دیر کردین ، چیکار میکردین؟🤭
بایول:یااااا هیونگ ، مغذتو بشور
جین:منظورم این بود که کنسرت داره تموم میشه ، فک کنم تو باید مغذتو بشوری
بایول:اصن من رفتم (رفت پشت صحنه تا یونگی و بقیه اعضام بیان)
بایول ویو
داشتم میرفتم سمت پشت صحنه که یکی از ارمیا منو دید ، یعنی شانس ندارم که ، جیغ زد و بقیه هم فهمیدن و سمتم حجون اوردن ، فانوسا کسی نیست منو نجات بده ، سعی کردم یگم ازشون فاصله بگیرم و گفتم
بایول:خواهش میکنم به نوبت بیاین سمتم ، اینجوری به هیچکدومتون نمیتونم جواب بدم ، خلاصه جونم براتون بگه که...بزور صف درست کردم تا برن اونا وایسن و منم جلوی صف ، یچیز شبیه فن ساین شده بود
وقتی تموم شدن که خیلیم طول کشید رفتم پشت صحنه ، ولی اعضا رو ندیدم
بایول: پسرا ؟ پسراااا؟ پِسَ...جیغغغغغغغغغغغغغغغغغغغغغ
۱.۵k
۱۷ مرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.